1. My mother waxed eloquent on the theme of wifely duty.
[ترجمه گوگل]مادرم با موضوع وظیفه همسری سخن گفت
[ترجمه ترگمان]مادرم در مورد این موضوع با لحنی شیوا سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مادرم در مورد این موضوع با لحنی شیوا سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She strove to perform all her wifely functions perfectly.
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا تمام وظایف همسری خود را به خوبی انجام دهد
[ترجمه ترگمان]سعی داشت تمام توابع wifely را به طور کامل انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سعی داشت تمام توابع wifely را به طور کامل انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Her tone is wifely, concerned, but not patronizing.
[ترجمه گوگل]لحن او همسرانه، نگران کننده است، اما نه حمایتی
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش هم مثل wifely، اما نه متکبر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش هم مثل wifely، اما نه متکبر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The longer you provide wifely comforts while he obsesses about this woman, the worse it's going to be.
[ترجمه گوگل]در حالی که او در مورد این زن وسواس دارد، هر چه مدت بیشتری برای همسرتان آرامش ایجاد کنید، اوضاع بدتر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر از این زن در مورد این زن حرف بزنی، بیشتر آسایش و آسایش را فراهم می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر چه بیشتر از این زن در مورد این زن حرف بزنی، بیشتر آسایش و آسایش را فراهم می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Instead the focus is repeatedly turned toward establishing wifely submission as the guarantee of a rewarding, peaceful marriage.
[ترجمه گوگل]در عوض، مکرراً تمرکز بر ایجاد تسلیم همسر به عنوان تضمین یک ازدواج سودمند و مسالمت آمیز است
[ترجمه ترگمان]در عوض، این تمرکز مکرر به سوی ایجاد یک تسلیم در برابر wifely به عنوان ضمانت یک ازدواج صلح آمیز و صلح آمیز معطوف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در عوض، این تمرکز مکرر به سوی ایجاد یک تسلیم در برابر wifely به عنوان ضمانت یک ازدواج صلح آمیز و صلح آمیز معطوف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. No failure to perform wifely duties that would push you over the edge?
[ترجمه گوگل]آیا کوتاهی در انجام وظایف همسری که شما را از مرزها دور کند؟
[ترجمه ترگمان]هیچ شکستی در کار نبود که وظایف زنانه را بر لبه پرتگاه تحمیل کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هیچ شکستی در کار نبود که وظایف زنانه را بر لبه پرتگاه تحمیل کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It was not wifely modesty at all . By so much was her pride satisfied.
[ترجمه گوگل]اصلا حیای همسرانه نبود تا این حد غرور او راضی بود
[ترجمه ترگمان]اصلا حجب و حیای زنانه به نظر نمی رسید با این همه، غرورش ارضا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اصلا حجب و حیای زنانه به نظر نمی رسید با این همه، غرورش ارضا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. That night, Charlotte performed a more traditional wifely duty.
[ترجمه گوگل]در آن شب، شارلوت یک وظیفه زناشویی سنتی تری انجام داد
[ترجمه ترگمان]آن شب، شارلوت یک وظیفه wifely را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن شب، شارلوت یک وظیفه wifely را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Beth: About that. . . I can't wait to start cooking for you and making things nice around here, but there are certain other. . . wifely duties that I don't want to rush into.
[ترجمه گوگل]بث: در مورد آن من نمی توانم صبر کنم تا برای شما آشپزی کنم و چیزهای خوبی در اینجا درست کنم، اما موارد دیگری نیز وجود دارد وظایف همسری که من نمی خواهم عجله کنم
[ترجمه ترگمان]در این مورد، من نمی تونم صبر کنم تا برای تو آشپزی کنم و اینجا رو خوب جلوه بدم، اما یه وظایف زنانه دیگه هم هست که من نمیخوام عجله کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این مورد، من نمی تونم صبر کنم تا برای تو آشپزی کنم و اینجا رو خوب جلوه بدم، اما یه وظایف زنانه دیگه هم هست که من نمیخوام عجله کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In fact, wifely obedience was pretty much synonymous with marriage.
[ترجمه گوگل]در واقع، اطاعت از همسر تقریباً مترادف با ازدواج بود
[ترجمه ترگمان]در حقیقت اطاعت wifely هم با ازدواج مترادف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در حقیقت اطاعت wifely هم با ازدواج مترادف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. What are wifely duties?
12. A 2 What are wifely duties?
13. Pandora moved into the home of her new husband, and took up her wifely duties. . .
[ترجمه گوگل]پاندورا به خانه شوهر جدیدش نقل مکان کرد و وظایف همسری خود را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]پاندورا به خانه شوهر جدیدش نقل مکان کرد و وظایف زنانه او را در نظر گرفت …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پاندورا به خانه شوهر جدیدش نقل مکان کرد و وظایف زنانه او را در نظر گرفت …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He was not always an easy man, but she was devoted to him and became an exemplar of wifely support.
[ترجمه گوگل]او همیشه مرد آسانی نبود، اما او به او فداکار بود و نمونه ای از حمایت همسران بود
[ترجمه ترگمان]او همیشه مرد ساده ای نبود، اما به او علاقه داشت و از حمایت زنانه خود برخوردار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او همیشه مرد ساده ای نبود، اما به او علاقه داشت و از حمایت زنانه خود برخوردار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید