wielding

پیشنهاد کاربران

Here’s a comprehensive list of common collocations with "wield"
- - -
1. Wield Power ( اعمال قدرت کردن / قدرت داشتن )
- "The dictator wielded absolute power for decades. "
- "دیکتاتور برای دهه ها قدرت مطلق را اعمال می کرد. "
...
[مشاهده متن کامل]

2. Wield Influence ( نفوذ داشتن / اعمال نفوذ کردن )
- "She wields considerable influence in the industry. "
- "او در صنعت نفوذ قابل توجهی دارد. "
3. Wield a Weapon ( اسلحه به دست گرفتن / استفاده از سلاح )
- "The knight wielded his sword skillfully. "
- "شوالیه شمشیرش را با مهارت به دست گرفت. "
4. Wield Authority ( اعمال اقتدار کردن )
- "Judges must wield authority fairly. "
- "قضات باید اقتدار را به عدالت اعمال کنند. "
5. Wield Control ( کنترل داشتن / اعمال کنترل کردن )
- "The corporation wields control over global markets. "
- "این شرکت کنترل بازارهای جهانی را در دست دارد. "
6. Wield a Tool ( ابزار استفاده کردن )
- "He wielded the hammer like a professional. "
- "او چکش را مثل یک حرفه ای به کار برد. "
7. Wield Words ( کلمات را ماهرانه به کار بردن )
- "The poet wields words to evoke deep emotions. "
- "شاعر کلمات را برای برانگیختن احساسات عمیق به کار می برد. "
8. Wield a Pen ( قلم به دست گرفتن / نوشتن )
- "She wields a pen to challenge societal norms. "
- "او قلم به دست می گیرد تا هنجارهای اجتماعی را به چالش بکشد. "
9. Wield a Knife ( چاقو استفاده کردن )
- "The chef wielded the knife with precision. "
- "آشپز چاقو را با دقت به کار برد. "
10. Wield a Shield ( سپر به دست گرفتن )
- "Soldiers wielded shields against arrows. "
- "سربازان سپرها را در برابر تیرها به دست گرفتند. "
- - -
📌 Key Notes:
- "Wield" ( فعل ) معمولاً با ابزار، قدرت، یا نفوذ همراه می شود.
- در فارسی، بسته به زمینه، معادل های متفاوتی دارد:
- اعمال کردن ( برای قدرت/نفوذ )
- به دست گرفتن ( برای ابزار/سلاح )
- استفاده کردن ( برای ابزار/کلمات ) .
deepseek

گرداننده، به کارگیرنده، اعمالگر، اعمال کننده، دارای