widower

/ˈwɪdoʊə//ˈwɪdəʊə/

معنی: مرد زن مرده
معانی دیگر: (مرد) زن مرده، بیوه مرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: widowerhood (n.)
• : تعریف: a man whose wife has died and who has not married again.

جمله های نمونه

1. a widower with five kids
مرد زن مرده با پنج فرزند

2. The widower did not remarry.
[ترجمه گوگل]مرد بیوه دوباره ازدواج نکرد
[ترجمه ترگمان]مرد مرده دوباره ازدواج نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Often a widower has to prove that he was dependent on his wife before he can receive benefit.
[ترجمه گوگل]غالباً یک بیوه قبل از دریافت مزایا باید ثابت کند که به همسرش وابسته بوده است
[ترجمه ترگمان]اغلب زن بیوه باید ثابت کند که پیش از اینکه بتواند به نفع خود عمل کند به همسرش وابسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The king had been many years a widower.
[ترجمه گوگل]شاه سالها بیوه بود
[ترجمه ترگمان]پادشاه سال ها بود که مرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Charlwood was a widower with two teenage daughters and did not want to leave them for longer than necessary.
[ترجمه گوگل]آقای چارلوود یک بیوه با دو دختر نوجوان بود و نمی‌خواست آنها را بیش از حد لازم ترک کند
[ترجمه ترگمان]آقای Charlwood مردی بود که دو دختر نوجوان داشت و نمی خواست بیش از حد لازم آن ها را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. William who was a widower told his son he could believe he'd been taken in by the conmen.
[ترجمه گوگل]ویلیام که یک بیوه بود به پسرش گفت که می تواند باور کند که او توسط قاتل گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Generally speaking, a widower or divorced man was three times as likely to remarry as his female counterpart throughout the period.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، یک مرد بیوه یا مطلقه سه برابر بیشتر از همتای زن خود در طول دوره ازدواج مجدد داشت
[ترجمه ترگمان]به طور کلی مرد مطلقه یا مرد مطلقه سه بار به عنوان همتای زن خود در طول این دوره ازدواج می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He befriends Rabbi Hirsch, a sad-eyed widower from Prague, becoming his Shabbos goy.
[ترجمه گوگل]او با خاخام هیرش، یک بیوه با چشم غمگین از پراگ دوست می شود و تبدیل به گوی شببوی او می شود
[ترجمه ترگمان]او یک زن Rabbi با چشمانی غمگین از پراگ است و مردی است با چشمانی غمگین از پراگ که در حال تبدیل شدن به \"Hirsch goy\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The never-say-die 6year-old widower is also taking piano lessons for the first time.
[ترجمه گوگل]بیوه 6 ساله که هرگز نگو بمیرد نیز برای اولین بار در کلاس های پیانو شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]زن بیوه ۶ ساله که هرگز فوت نکرده است نیز برای اولین بار درس های پیانو را دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fat Vince is a widower too.
[ترجمه گوگل]فت وینس نیز بیوه است
[ترجمه ترگمان]چاق یس هم بی widower
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr Wright, a widower with one son and two grandchildren, made his first parachute jump yesterday.
[ترجمه گوگل]آقای رایت، یک مرد بیوه با یک پسر و دو نوه، دیروز اولین پرش خود را با چتر نجات انجام داد
[ترجمه ترگمان]آقای رایت، مردی که یک پسر و دو نوه دارد، دیروز اولین پرش با چترنجات را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For ten, eleven years he was a widower with every opportunity to marry and beget a son.
[ترجمه گوگل]ده، یازده سال بیوه بود و هر فرصتی برای ازدواج و به دنیا آوردن پسر داشت
[ترجمه ترگمان]به مدت ده سال از هر فرصتی برای ازدواج و آوردن فرزند به دنیا آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her murdered sister's widower, who, being an estate agent, is clearly a suspicious character.
[ترجمه گوگل]بیوه خواهر مقتول او، که به عنوان یک مشاور املاک، به وضوح یک شخصیت مشکوک است
[ترجمه ترگمان]زن مرده زنش، که مامور املاک بود، به طور واضح یک شخصیت مشکوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Consequently a widow or widower will enjoy a higher retirement income than if or she had been single when they retired.
[ترجمه گوگل]در نتیجه یک بیوه یا بیوه از درآمد بازنشستگی بالاتری نسبت به زمانی که مجرد بوده است برخوردار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در نتیجه زن بیوه و یا زن بیوه از درآمد بازنشستگی بالاتری برخوردار خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Gedamke was a widower, and he may very well have been too bound up with his teaching and with his students.
[ترجمه گوگل]گدامکه یک بیوه بود، و شاید به خوبی با تدریس و شاگردانش بسیار وابسته بود
[ترجمه ترگمان]Gedamke مردی بود که زن بیوه شده بود، و ممکن است او هم به خاطر تدریس و با دانش آموزانش موفق شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرد زن مرده (اسم)
widower

انگلیسی به انگلیسی

• man whose wife has died
a widower is a man whose wife has died.

پیشنهاد کاربران

مرد زن مرده یازن طلاق
widower ( n ) ( wɪdoʊər ) =a man whose wife has died and who hasn't married again
widower
widower ( مطالعات زنان )
واژه مصوب: بیوه مرد
تعریف: مردی که پس از درگـذشـت همسـرش یـا طـلاق دادن او ازدواج نکـرده باشد
مردی که زن خود را از دست داده است.
بیوه مرد#بیوه زن
مردی که زنش فوت کرده

بپرس