widget

/ˈwɪdʒət//ˈwɪdʒɪt/

معنی: چیز
معانی دیگر: هر وسیله یا اسباب کوچک (به ویژه ابزار فرضی)، توشه، چیزک، فلان چیز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any small manufactured item or device; gadget.
مشابه: gadget

جمله های نمونه

1. The secret is a little widget in the can.
[ترجمه گوگل]راز یک ویجت کوچک در قوطی است
[ترجمه ترگمان]راز یک بسته کوچک در قوطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Its cost price per widget is $ and inventory carrying costs are 20 percent of average inventory level.
[ترجمه گوگل]قیمت تمام شده آن برای هر ویجت دلار است و هزینه های حمل موجودی 20 درصد میانگین سطح موجودی است
[ترجمه ترگمان]قیمت تمام شده آن به ازای هر ویجت، ۲۰ درصد از میانگین تراز موجودی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He calls the widget a mainframe-compatible palmtop and hand-warmer in one.
[ترجمه گوگل]او ویجت را یک کف دستی سازگار با فریم اصلی و یک دست گرم کننده می نامد
[ترجمه ترگمان]او ویجت یک palmtop سازگار با پردازنده را فراخوانی می کند و در یکی از آن ها گرم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Suppose Joe worked as an operator in a widget assembly plant. Sentence dictionary
[ترجمه گوگل]فرض کنید جو به عنوان اپراتور در یک کارخانه مونتاژ ویجت کار می کرد فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]فرض کنید که جو به عنوان یک اپراتور در یک کارخانه مونتاژ کار می کرد فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They can't go on making the same widget day after day.
[ترجمه گوگل]آنها نمی توانند روز به روز همان ویجت را بسازند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانند روز بعد از روز به صورت یک ویجت به کار روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A factory-made widget once followed a linear path from design to manufacturing and delivery.
[ترجمه گوگل]یک ویجت کارخانه ای زمانی مسیر خطی را از طراحی تا ساخت و تحویل دنبال می کرد
[ترجمه ترگمان]یک ویجت که زمانی یک مسیر خطی را از طراحی به تولید و تحویل دنبال می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Widget Wholesalers, Inc., sells 240, 000 widgets per year.
[ترجمه گوگل]Widget Wholesalers، Inc, سالانه 240000 ویجت می فروشد
[ترجمه ترگمان]Widget Wholesalers شرکت ۲۴۰ widgets را در سال می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A new text widget should support a range of colour and typefaces.
[ترجمه گوگل]یک ویجت متنی جدید باید طیفی از رنگ ها و حروف را پشتیبانی کند
[ترجمه ترگمان]ویجت متن جدید باید از طیف وسیعی از رنگ ها و typefaces پشتیبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dengan Widget World Service, anda bisa mengambil berita terbaru dari seluruh dunia untuk pengunjung situs anda.
[ترجمه گوگل]Dengan Widget World Service, anda bisa mengambil berita terbaru dari seluruh dunia untuk pengunjung situs anda
[ترجمه ترگمان]خدمات جهانی Widget، anda bisa mengambil berita dari seluruh untuk pengunjung situs situs anda
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Enable Widget: Enable form widgets like a drop list or text field.
[ترجمه گوگل]Enable Widget: ویجت‌های فرم را فعال کنید، مانند فهرست دراپ یا فیلد متنی
[ترجمه ترگمان]به کار انداختن Widget: به کار انداختن widgets شکل و یا زمینه متنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The parameter to this widget is a boolean variable, which in this case is called noReviews.
[ترجمه گوگل]پارامتر این ویجت یک متغیر بولی است که در این مورد noReviews نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]پارامتر این ویجت، یک متغیر بولی است، که در این حالت noReviews نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Notice that the application structure, or widget hierarchy, is declared in XML (. xwt), which will save you a lot of layout work that initially will be written in a Java class.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که ساختار برنامه یا سلسله مراتب ویجت در XML ( xwt) اعلان شده است، که باعث صرفه جویی در بسیاری از کارهای چیدمان می شود که در ابتدا در کلاس جاوا نوشته می شوند
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که ساختار برنامه، یا سلسله مراتب ویجت، در XML اعلام شده است ( این کار باعث صرفه جویی در کار کلی شما خواهد شد که در ابتدا در یک کلاس جاوا نوشته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now select a size for your brand new widget!
[ترجمه گوگل]اکنون یک اندازه برای ویجت جدید خود انتخاب کنید!
[ترجمه ترگمان]حالا یک اندازه برای ویجت brand انتخاب کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The core widget used to display the view data is a TreeView widget, which is embedded in a window object.
[ترجمه گوگل]ویجت اصلی مورد استفاده برای نمایش داده های view یک ویجت TreeView است که در یک شی پنجره تعبیه شده است
[ترجمه ترگمان]ویجت اصلی مورد استفاده برای نمایش داده های نمایش یک ویجت treeview است که در یک شی پنجره تعبیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The type sample. ScoreWidget is the custom dojo widget used for subscription and display purposes.
[ترجمه گوگل]نمونه نوع ScoreWidget ویجت سفارشی dojo است که برای اهداف اشتراک و نمایش استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]نمونه نوع ScoreWidget ویجت custom است که برای پذیره نویسی و نمایش استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیز (اسم)
article, matter, object, thing, stuff, work, effects, res, nip, odds and ends, thingummy, widget

انگلیسی به انگلیسی

• hypothetical object; name for an item whose name has been forgotten; graphic symbol that enables interaction between the user and computer (scroll bar, button, etc.); small computer program that defines the action of graphic symbols

پیشنهاد کاربران

مترادف و مخفف ویژه گی
در نرم افزار و وب، تفاوتی است بین widget و gadget.
پیشنهاد می شود معادل کلمۀ widget را ابزاره و معادل کلمۀ gadget را ابزارک بگیریم.

بپرس