widen

/ˈwaɪdn̩//ˈwaɪdn̩/

معنی: پهن کردن، عریض کردن، گشاد کردن
معانی دیگر: پهن(تر) کردن، عریض(تر) کردن، گسترده(تر) کردن، توسعه دادن، عری­ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: widens, widening, widened
• : تعریف: to make or become wide or wider; broaden.
متضاد: taper
مشابه: broaden, dilate, enlarge, extend, stretch

جمله های نمونه

1. to widen the areas of cooperation between the two nations
زمینه های همکاری میان دو کشور را توسعه دادن

2. They decided to widen out the river to avoid the flooding.
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند برای جلوگیری از سیل رودخانه را تعریض کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند تا رودخانه را گسترش دهند تا از سیل جلوگیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had an operation last year to widen a heart artery.
[ترجمه گوگل]او سال گذشته تحت عمل جراحی گشاد کردن رگ قلب قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اون سال پیش یه عمل جراحی رو انجام داده بود که یه شریان قلب رو گسترش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The surgeon will widen her arteries.
[ترجمه گوگل]جراح شریان های او را باز می کند
[ترجمه ترگمان]جراح عروق رو گسترش می ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They are trying to widen the discussion to include environmental issues.
[ترجمه گوگل]آنها در تلاشند تا بحث را گسترده تر کنند تا مسائل زیست محیطی را نیز در بر گیرد
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا این بحث را گسترش دهند تا مسائل مربوط به محیط زیست را در بر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They may have to widen the road to cope with the increase in traffic.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است مجبور شوند جاده را تعریض کنند تا با افزایش ترافیک کنار بیایند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است مجبور شوند جاده را گسترش دهند تا بتوانند با افزایش ترافیک مواجه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Students should take every opportunity to widen their experience.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان باید از هر فرصتی برای گسترش تجربیات خود استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان باید از هر فرصتی برای گسترش تجربه خود استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You need to widen your circle of friends.
[ترجمه گوگل]شما باید دایره دوستان خود را گسترش دهید
[ترجمه ترگمان] تو باید دایره دوستات رو گسترش بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He wants to widen his knowledge of the industry.
[ترجمه گوگل]او می خواهد دانش خود را در این صنعت گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]او می خواهد دانش خود از این صنعت را گسترده تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Why not widen the discussion to include the Muslim and Jewish points of view?
[ترجمه گوگل]چرا بحث را گسترش نمی دهیم تا دیدگاه مسلمانان و یهودیان را در بر گیرد؟
[ترجمه ترگمان]چرا این بحث را که شامل دیدگاه های مسلمانان و یهودیان می شود، گسترش ندهیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr Dobson promised to widen the organisation's scope of activity.
[ترجمه گوگل]آقای دابسون قول داد که دامنه فعالیت این سازمان را گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]او قول داد که دامنه فعالیت این سازمان را گسترده تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We would now like to broaden/widen the scope of the enquiry and look at more general matters.
[ترجمه گوگل]اکنون می‌خواهیم دامنه تحقیق را گسترش دهیم و به موضوعات کلی‌تری نگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر می خواهیم حوزه تحقیق را گسترش داده و به موضوعات کلی تر نگاه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In order to widen the road they had to narrow the pavement.
[ترجمه گوگل]برای تعریض جاده مجبور شدند سنگفرش را باریک کنند
[ترجمه ترگمان]برای اینکه جاده را باز کنند مجبور شدند کف پیاده رو را تنگ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many students register for these courses to widen skills for use in their current job .
[ترجمه گوگل]بسیاری از دانش آموزان در این دوره ها ثبت نام می کنند تا مهارت های خود را برای استفاده در شغل فعلی خود گسترش دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشجویان برای گسترش مهارت ها برای استفاده در شغل فعلی خود ثبت نام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We plan to widen the scope of our existing activities by offering more language courses.
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم با ارائه دوره های زبان بیشتر دامنه فعالیت های موجود خود را گسترش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم تا دامنه فعالیت های موجود خود را با ارائه دوره های زبانی بیشتر گسترش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پهن کردن (فعل)
spread, expand, broaden, flatten, widen, muck, dung

عریض کردن (فعل)
broaden, widen

گشاد کردن (فعل)
dilate, widen, ream

تخصصی

[ریاضیات] گستراندن، پهن کردن

انگلیسی به انگلیسی

• expand, extend; become wide, broaden
if something widens or if you widen it, it becomes bigger from one side or edge to the other.
you can also say that something widens when it becomes greater in range, size, or variety or affects a larger number of people or things.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : widen
✅️ اسم ( noun ) : width / wide
✅️ صفت ( adjective ) : wide
✅️ قید ( adverb ) : wide / widely
گشاد شدن در
Her eyes widened
عمیق کردن
عریض سازی
خود را راحت گرفتن. احساس صمیمیت کردن.
Suddenly they widened. . . she guessed.
گسترده شدن

بپرس