whopper

/ˈwɑːpər//ˈwɒpə/

معنی: گنده، از اندازه بزرگتر
معانی دیگر: (عامیانه)، هر چیز بسیار بزرگ، غول آسا، دیوپیکر، سترگ، عظیم، ساختگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) something exceptionally large, esp. as compared to others of its kind.

- That fish was a whopper.
[ترجمه گوگل] اون ماهی هولناک بود
[ترجمه ترگمان] ! اون ماهی یه دوبل برگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a gross lie.

- Her story about being a princess was a whopper.
[ترجمه No one] داستان اون درمورد شاهزاده بودنش یه گنده گویی بود.
|
[ترجمه گوگل] داستان او در مورد یک شاهزاده خانم بسیار عجیب بود
[ترجمه ترگمان] داستان اون در مورد اینکه پرنسس بودن یه برگر گنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She tells one whopper after another.
[ترجمه گوگل]او یکی پس از دیگری به غوغا می گوید
[ترجمه ترگمان]او یکی پس از دیگری به من می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The fisherman had caught a whopper.
[ترجمه گوگل]ماهیگیر یک قلاده شکار کرده بود
[ترجمه ترگمان]ماهیگیر یک برگر برگر گیر آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As comets go, it is a whopper.
[ترجمه گوگل]همانطور که دنباله‌دارها می‌روند، بسیار بزرگ است
[ترجمه ترگمان]چون ستاره های دنباله دار حرکت می کنند، یک whopper است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fish Mike caught was a whopper.
[ترجمه گوگل]ماهی ای که مایک صید کرد یک ماهی غول پیکر بود
[ترجمه ترگمان] اون ماهی که \"مایک\" گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And as many as 500 whopper swans feed on the farmland adjacent to the lough.
[ترجمه گوگل]و حدود 500 قو بزرگ از زمین های کشاورزی مجاور لاف تغذیه می کنند
[ترجمه ترگمان]و به اندازه ۵۰۰ قو whopper که زمین های کشاورزی مجاور to را تغذیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pete has caught a whopper .
[ترجمه گوگل]پیت یک قاتل گیر کرده است
[ترجمه ترگمان] پیت \"یه دوبل برگر گیر آورده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I came up with a whopper.
[ترجمه گوگل]من به یک هولناک رسیدم
[ترجمه ترگمان]! یه برگر برگر کبابی سفارش دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This storm's going to be a whopper.
[ترجمه گوگل]این طوفان بزرگ خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این طوفان خیلی شلوغ میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was three years older than Whopper.
[ترجمه گوگل]او سه سال از هوپر بزرگتر بود
[ترجمه ترگمان]او سه سال از Whopper بزرگ تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whopper was standing in the doorway.
[ترجمه گوگل]هوپر در آستانه در ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]Whopper در آستانه در ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Whopper kept running all the way to the drugstore.
[ترجمه گوگل]هوپر تا داروخانه به دویدن ادامه داد
[ترجمه ترگمان]Whopper تمام راه داروخانه را اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bring me back a whopper and I'll a happy old man.
[ترجمه گوگل]من را برگردان یک پیرمرد شاد
[ترجمه ترگمان]یه برگر برگر بهم برگردون و یه پیرمرد خوشحال رو پیدا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Whopper did not answer(Sentence dictionary), but his eyes were shining with excitement.
[ترجمه گوگل]هوپر جواب نداد (فرهنگ جمله ها)، اما چشمانش از هیجان می درخشید
[ترجمه ترگمان]Whopper پاسخ (کتاب لغت نامه)را نداد، اما چشمانش از هیجان می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But Whopper kept playing his game.
[ترجمه گوگل]اما هوپر به بازی خود ادامه داد
[ترجمه ترگمان]اما Whopper بازی خود را ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. JULES What do they call a Whopper?
[ترجمه گوگل]جولز به چی میگن هوپر؟
[ترجمه ترگمان]اونا به \"Whopper\" چی میگن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گنده (اسم)
whopper

از اندازه بزرگتر (اسم)
whopper

انگلیسی به انگلیسی

• huge lie; something particularly large (slang)
a whopper is a very big lie; an old-fashioned, informal word.
a whopper is also an unusually large example of something; an old-fashioned, informal word.

پیشنهاد کاربران

دروغ شاخدار
A novel or story that is exceptionally long, complex, or dramatic. “Whopper” is a slang term used to describe a novel with an extensive and captivating storyline.
رمان یا داستانی که فوق العاده طولانی، پیچیده یا دراماتیک است.
...
[مشاهده متن کامل]

"Whopper" یک اصطلاح عامیانه برای توصیف رمانی با خط داستانی گسترده و گیرا
**************************************************************************************************
مثال؛
“I just finished reading a whopper of a novel that took me weeks to get through. ”
A reader might recommend, “If you’re looking for a whopper of a book, check out this fantasy series. ”
In a discussion about classic literature, someone might mention, “War and Peace is considered a literary whopper. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-novel/
گنده، عظیم الحثه،
1 - a thing that is extremely or unusually large.
"the novel is a 1, 079 page whopper"
monster, brute, beast, giant, colossus, ، monstrosity، jumbo
چاخان
2 - a gross or blatant lie.
دروغ بزرگ، چاخان

بپرس