whomp


معنی: با صدای بلند ضربت زدن
معانی دیگر: (عامیانه)، زدن، کوفتن، (سخت) شکست دادن، صدای زدن یا کوفتن: ترق، دنگ، دام، صدای ضربت بلند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a loud heavy blow, slap, or the like.
مشابه: drub
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: whomps, whomping, whomped
(1) تعریف: (informal) to defeat overwhelmingly.
مشابه: clobber, smear

(2) تعریف: to slap, strike, beat, or thump.

جمله های نمونه

1. whomp up
(عامیانه) تند مهیا کردن،به سرعت آماده کردن

2. He whomped the ruffian on the skull.
[ترجمه گوگل]او رافین را روی جمجمه کوبید
[ترجمه ترگمان]اون راهزن رو به جمجمه منتقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We whomped our arch rival in the season's climactic football game.
[ترجمه گوگل]ما رقیب سرسخت خود را در اوج بازی فوتبال این فصل شکست دادیم
[ترجمه ترگمان]ما رقیب قدیمی خود را در بازی فوتبال نقطه اوج می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He fell on the floor with an awful whomp.
[ترجمه گوگل]با هولناکی روی زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]با صدای مهیبی روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Please whomp up a meal for us; we have to leave in half an hour.
[ترجمه گوگل]لطفا برای ما یک وعده غذایی درست کنید نیم ساعت دیگه باید بریم
[ترجمه ترگمان]لطفا برای ما غذا whomp باید نیم ساعت دیگه اینجا رو ترک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The teachers wanted to whomp up students'interest in a national student strike.
[ترجمه گوگل]معلمان می خواستند علاقه دانش آموزان را به اعتصاب ملی دانشجویی افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]معلمان می خواستند به دانشجویان علاقه مند در یک اعتصاب ملی کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The teachers tried to whomp up students' interest in a national student strike.
[ترجمه گوگل]معلمان سعی کردند علاقه دانش آموزان را به اعتصاب ملی دانشجویی افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]معلمان تلاش کردند تا دانشجویان را به یک حمله ملی تشویق کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Will you whomp up a meal for us(Sentence dictionary), we have to leave in half an hour?
[ترجمه گوگل]آیا شما برای ما یک وعده غذایی درست می کنید (فرهنگ لغت جملات)، ما باید نیم ساعت دیگر برویم؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما یک وعده غذایی برای ما (فرهنگ لغت حکم)فراهم می کنید، ما باید نیم ساعت از اینجا برویم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He would whomp the kids at the slightest provocation.
[ترجمه گوگل]او با کوچکترین تحریکی بچه ها را از بین می برد
[ترجمه ترگمان] اون با کم ترین تحریک بچه ها رو از دست میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The girls do the special dance to whomp up the crowd before the football game.
[ترجمه گوگل]دختران قبل از بازی فوتبال، رقص ویژه ای را برای جمع کردن جمعیت انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]دختران برای بالا بردن جمعیت قبل از مسابقه فوتبال رقص ویژه ای انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm not interested in the adventure story which he whomped up.
[ترجمه گوگل]من علاقه ای به داستان ماجرایی که او به راه انداخته نیست
[ترجمه ترگمان]من به داستان ماجراجویی علاقه ای ندارم که او را از خواب بیدار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That's when a muffled sound rolled through the town: whomp.
[ترجمه گوگل]آن وقت بود که صدای خفه‌ای در شهر پیچید: کیه
[ترجمه ترگمان]صدای خفه ای از شهر به گوش رسید: whomp
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با صدای بلند ضربت زدن (فعل)
whomp

پیشنهاد کاربران

بپرس