wholesome

/ˈhoʊlsəm//ˈhəʊlsəm/

معنی: سازگار، سرحال، خوش بنیه، سالم، سلامت، سالم و بی خطر
معانی دیگر: تندرستی بخش، سلامت بخش، شاداب، حاکی از سلامتی، تندرستی آمیز، wholesomeness خوش مزاج

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: wholesomely (adv.), wholesomeness (n.)
(1) تعریف: promoting or resulting in general or moral well-being.
مترادف: moral, virtuous
متضاد: dirty, noisome, noxious, unwholesome
مشابه: decent, good, salutary, uplifting

- wholesome books
[ترجمه سام ممدوح] کتاب های سودمند
|
[ترجمه گوگل] کتاب های مفید
[ترجمه ترگمان] کتاب های سالم …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: promoting or resulting in sound physical or mental health; salutary.
مترادف: healthful, healthy, salubrious, salutary
متضاد: noisome, noxious, unwholesome
مشابه: beneficial, good

- wholesome food
[ترجمه گوگل] غذای سالم
[ترجمه ترگمان] غذای سالم …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- wholesome behavior
[ترجمه سام ممدوح] رفتار مناسب
|
[ترجمه گوگل] رفتار سالم
[ترجمه ترگمان] رفتار سالم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: marked by freshness and health.
مترادف: hale, healthy
متضاد: morbid, noisome, unwholesome
مشابه: clean-cut, fit, fresh, robust, vigorous, well

- a wholesome appearance
[ترجمه گوگل] ظاهری سالم
[ترجمه ترگمان] ظاهر سالم و سالم …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. wholesome entertainments for children
تفریحات سالم برای کودکان

2. wholesome foods such as milk and vegetables
خوردنی های سالم مانند شیر و سبزیجات

3. a wholesome climate
آب و هوای سالم

4. a wholesome girl
دختر شاداب

5. the wholesome appetite of that swimmer
اشتهای جانانه ی آن شناگر

6. Bitter pills may have wholesome effort.
[ترجمه سام ممدوح] داروی تلخ سلامتی میاره
|
[ترجمه Peter Strahm] داروهای تلخ میتونن تاثیر مفید تری داشته باشن. ( باید بجای effort از کلمه effect استفاده بشه. )
|
[ترجمه گوگل]قرص های تلخ ممکن است تلاش مفیدی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]قرص تلخ ممکنه تلاش سالم داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bitter pills may have wholesome effects.
[ترجمه گوگل]قرص های تلخ ممکن است اثرات مفیدی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]قرص های تلخ ممکنه اثرات سالم داشته باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Better pills may have wholesome effects.
[ترجمه گوگل]قرص های بهتر ممکن است اثرات مفیدی داشته باشند
[ترجمه ترگمان] قرص های بهتری ممکنه اثرات سالم داشته باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She fed her baby on wholesome food.
[ترجمه سام ممدوح] به بچه اش غذای مقوی می داد
|
[ترجمه گوگل]او به نوزادش غذای سالم داد
[ترجمه ترگمان]به بچه اش در غذای سالم غذا می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The food is filling and wholesome.
[ترجمه گوگل]غذا سیر کننده و سالم است
[ترجمه ترگمان]غذا پر شده و سالم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This has had a wholesome effect on babies.
[ترجمه گوگل]این تأثیر مفیدی بر روی نوزادان داشته است
[ترجمه ترگمان] این یه تاثیر سالم روی نوزادان داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A shift to simple wholesome living could bring long life to many more.
[ترجمه گوگل]تغییر به زندگی سالم و ساده می‌تواند برای بسیاری دیگر عمر طولانی به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک تغییر به زندگی ساده و سالم می تواند زندگی طولانی را به خیلی بیشتر بکشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was all good wholesome tasty food in those days.
[ترجمه گوگل]آن روزها همه غذای سالم و خوشمزه بود
[ترجمه ترگمان]در آن روزها غذای خوش مزه خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That function was not the provision of wholesome food at fair prices.
[ترجمه گوگل]آن کارکرد، تهیه غذای سالم با قیمت های منصفانه نبود
[ترجمه ترگمان]این وظیفه، تامین غذای سالم در قیمت های منصفانه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A wholesome breakfast is served and dinner and packed lunches are provided on request.
[ترجمه گوگل]یک صبحانه کامل سرو می شود و در صورت درخواست شام و ناهار بسته بندی شده ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]یک صبحانه سالم سرو می شود و ناهار و ناهار شلوغ در اختیار آن ها قرار داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Sadie has defined herself against her wholesome sister, a country-folk singer who has a stable marriage and children.
[ترجمه گوگل]سعدی خودش را در برابر خواهر سالمش که یک خواننده محلی محلی است که ازدواج پایدار و فرزندانی دارد، تعریف کرده است
[ترجمه ترگمان]سادی خود را در برابر خواهر wholesome، یک خواننده محلی که دارای یک ازدواج و فرزند ثابت است، تعریف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سازگار (صفت)
fit, suitable, compatible, correspondent, becoming, matchable, wholesome, salubrious

سرحال (صفت)
game, peppy, slashing, vivid, merry, gay, trig, blithesome, pert, healthy, cheery, wholesome, sprightly, well-disposed, sprightful, wide-awake

خوش بنیه (صفت)
sturdy, strong, robust, healthy, wholesome, hale, strapping, lusty

سالم (صفت)
well, valid, whole, sound, healthy, wholesome, healthful, lucid, salubrious, hale, intact, safe and sound, in good condition, sane

سلامت (صفت)
healthy, wholesome, healthful, safe and sound, healthsome

سالم و بی خطر (صفت)
wholesome

انگلیسی به انگلیسی

• beneficial, improving the moral or physical well-being; good for the health, nutritive, nourishing; healthy
something that is wholesome is good and morally acceptable.
wholesome food is good for you.

پیشنهاد کاربران

This term refers to something that is pure, good - hearted, and brings joy or comfort. It is often used to describe content that is uplifting, positive, and promotes happiness or well - being.
چیزی که پاک و از روی مهربانی باشد و باعث شادی یا آسایش شود.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب برای توصیف محتوایی استفاده می شود که نشاط آور، مثبت و باعث شادی یا رفاه می شود.
مثال؛
For example, a user might comment on a heartwarming video, “This is so wholesome, it made my day. ”
A person might describe a kind gesture as, “That was such a wholesome act of kindness. ”
A user might share a picture of a cute animal and say, “Here’s a wholesome picture to brighten your day. ”

= likely to make you healthy
تندرستی بخش، سلامت بخش
۱. سالم ( چه اخلاقی، چه ذاتی و جسمی و احساسی )
۲. چیزی یا کسی که لبخند را بر لبان مردم ( مشاهده گر ) مینشانه. چیزیکه توسعه دهنده ی خوبی، عشق، مثبت بودن و خوشحالیه
۳. در رابطه با افراد میتونه معنی ( از خود گذشته، با ملاحظه، دوست داشتنی و شیرین، دلسوز، متفکر، سخاوتمند، اصیل و حقیقی و نه فیک، غیبت نکن و . . . ) بده
...
[مشاهده متن کامل]

لپ کلام : این صفت به معنای مفید و سودمند بودن برای دیگرانه. چه از لحاظ شادی آفرینی، چه از لحاظ کار راه اندازی ( Practicality ) و باملاحظگی ( Consideration ) و . . . چیزیکه وقتی مشاهده گر باهاش روبرو میشه توی دلش میگه دنیا هنوز قشنگی هاشو داره
adjective
[more wholesome; most wholesome]
1 : helping to keep your body healthy : good for your health
◀️wholesome [=healthy, nutritious] meals/snacks
◀️a wholesome dish made with vegetables
◀️a wholesome diet
2 a : morally good
◀️wholesome family values
◀️ less - than - wholesome entertainment that wasn't appropriate for children
b : suggesting good health or behavior
◀️a young actor known for his wholesome good looks
whole�some�ness noun [noncount]
◀️wholesome food
◀️good, wholesome family entertainment
◀️He looks like a nice, wholesome young man
🌠Something ( or someone ) of such pure, radiant energy that they never fail to bring a smile to someone's face
"My beautiful angel Emily is so wholesome, I can't bear to see her sad. "
"that's a wholesome meme right there. "
🌠 An embodiment of the following: self - less, �considerate, sweet, �compassionate, thoughtful, generous, genuine, doesn't�talk trash�about other people,
"Did you know that Pat keeps an�excel spreadsheet�of all the money he borrowed from his parents so he doesn't burden them?" Said Chelsea.
"Whoa, really? That's so wholesome!" Exclaimed�Tran
"Yes, it is. " Agreed Sarah and�Tuan
🌠 1: promoting health or well - being of mind or spirit
2: promoting health of body
3
a: sound in body, mind, or morals
b: having the simple health or vigor of normal domesticity
4a: based on well - grounded fear : PRUDENT
◀️ a wholesome respect for the law
b: SAFE
◀️it wouldn't be wholesome for you to go down there
🌠 conducive to moral or general well - being; salutary; beneficial :
◀️ wholesome recreation; wholesome environment
تلفظ : هُل سُِم
HOWL. sm

از آنجایی که �شاداب� یکی از معانی این واژه است می توان واژه� با طراوت یا تازه� را نیز از معانی این واژه در نظر گرفت.
good
healthy
سالم
تندرستی بخش، سلامت بخش

لذت بخش

بپرس