wholehearted

/ˌhoʊlˈhɑːtɪd//ˌhəʊlˈhɑːtɪd/

صمیمانه، قلبی، با دل و جان، با یکرنگی، کامل، تمام و کمال، wholeheartedly صمیمی، یکدل، از صمیم دل، خاطرجمع، مطمن، صمیمانه، قلبی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: wholeheartedly (adv.), wholeheartedness (n.)
• : تعریف: without reservation; sincere and enthusiastic.
متضاد: halfhearted

- She wanted her parents' wholehearted approval of her fianc�, but she could sense that they had reservations.
[ترجمه گوگل] او خواهان تأیید صمیمانه والدینش از نامزدش بود، اما می‌توانست احساس کند که آنها محتاط هستند
[ترجمه ترگمان] او می خواست که پدر و مادرش از صمیم قلب از نامزدش اطاعت کنند، اما او احساس می کرد که آن ها reservations دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. wholehearted support
پشتیبانی از روی دل و جان

2. my wholehearted congratulations
تبریکات صمیمانه ی من

3. The Government deserves our wholehearted support for having taken a step in this direction.
[ترجمه گوگل]دولت سزاوار حمایت صمیمانه ماست که در این مسیر گام برداشته است
[ترجمه ترگمان]دولت سزاوار حمایت صمیمانه ما از انجام یک گام در این مسیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is a wholehearted friend of mine.
[ترجمه گوگل]او دوست صمیمی من است
[ترجمه ترگمان]از صمیم قلب یکی از دوستان از صمیم قلب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Montgomery's new style of leadership met with Leslie's wholehearted approval.
[ترجمه گوگل]سبک جدید رهبری مونتگومری با تأیید صمیمانه لزلی مواجه شد
[ترجمه ترگمان]سبک جدید Montgomery (مونتگومری)با تایید صمیمانه دوقلوهای وی آشنا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The plan was given wholehearted support.
[ترجمه گوگل]این طرح از صمیم قلب حمایت شد
[ترجمه ترگمان]از این طرح حمایت صمیمانه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Paul Ince escapes criticism for his usual wholehearted endeavours and determined talking.
[ترجمه گوگل]پل اینس به خاطر تلاش های صمیمانه معمول و صحبت های مصمم خود از انتقاد فرار می کند
[ترجمه ترگمان]پل Ince از تلاش صمیمانه صمیمانه او جان سالم به در برد و تصمیم گرفت صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is the same wholehearted trouper she has been through war and peace for three generations.
[ترجمه گوگل]او همان قهرمانی است که سه نسل از جنگ و صلح گذرانده است
[ترجمه ترگمان]او همان trouper wholehearted است که برای سه نسل در جنگ و صلح بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It deserves the wholehearted support of the entire House.
[ترجمه گوگل]سزاوار حمایت صمیمانه کل مجلس است
[ترجمه ترگمان]این کشور سزاوار حمایت صمیمانه صمیمانه از کل خاندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You have my wholehearted support.
[ترجمه گوگل]شما از صمیم قلب حمایت من را دارید
[ترجمه ترگمان]تو از صمیم قلب از صمیم قلب حمایت می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He set an example of wholehearted service to the people.
[ترجمه گوگل]او نمونه ای از خدمت از صمیم قلب به مردم بود
[ترجمه ترگمان]او نمونه ای از خدمت صمیمانه مردم برای مردم تعیین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This opera finely brings out his spirit of wholehearted dedication to the revolution.
[ترجمه گوگل]این اپرا به خوبی روح فداکاری او را از صمیم قلب به انقلاب نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این اپرا به خوبی روح خود را از dedication صمیمانه برای انقلاب به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wholehearted indignation and went from the Internet, will soon gather together.
[ترجمه گوگل]خشم از صمیم قلب و از اینترنت رفت، به زودی با هم جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]به زودی از اینترنت پر شد و به زودی جمع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Munchie gives me the same wholehearted greeting no matter how long I have been away.
[ترجمه گوگل]مونچی بدون توجه به مدتی که دور بوده ام همان سلام صمیمانه را به من می دهد
[ترجمه ترگمان]Munchie به من همان خوش آمد از صمیم قلب را می دهد، مهم نیست چقدر دور بوده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Further, this book received the whole wholehearted cooperation of Bethune's medical colleagues.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این کتاب تمام همکاری صمیمانه همکاران پزشکی Bethune را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این کتاب تمام هم کاری صمیمانه و صمیمانه همکاران پزشکی بتون را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• devoted; passionate; sincere; performed with a full heart
if you support something in a wholehearted way, you support it enthusiastically and completely.

پیشنهاد کاربران

completely enthusiastic
صفت/ کاملاً صمیمانه
مثال؛
The minister has pledged his wholehearted support for the plans.
I’d like to thank all of you for your wholehearted support of this event.
ازته دل
خوش قلب هم می شود گفت: اما خوش قلب معادل خودش را دارد: Kindhearted
جانانه، از ته قلب، با صمیم دل، با دل و جان، از اعماق وجود

بپرس