whiz

/ˈwɪz//wɪz/

معنی: صدای غژ، صدای تیز و تند، غژغژ کردن، مثل فرفره چرخیدن
معانی دیگر: فش فش

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: whizzes, whizzing, whizzed
(1) تعریف: to make a buzzing or hissing sound by, or as if by, flying swiftly through the air.
مشابه: buzz

(2) تعریف: to fly or rush past with such a sound.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to move with a buzzing or hissing sound; throw or speed (an object).
اسم ( noun )
حالات: whizzes
مشتقات: whizzingly (adv.)
(1) تعریف: a buzzing or hissing sound made by a rapidly moving or flying object.
مشابه: buzz, zip

(2) تعریف: a rapid movement that causes such a sound.
مشابه: romp

(3) تعریف: (informal) one who has exceptional skill or comprehension in a specified activity or subject.
متضاد: dud, duffer
مشابه: ace, adept, expert, mastermind, natural, phenomenon, wizard

- She's a whiz at chemistry.
[ترجمه فاطمه ملکی] اون در شیمی خبره هست، whiz در اینجا به معنی smart هستش
|
[ترجمه گوگل] او اهل شیمی است
[ترجمه ترگمان] اون تو شیمی دان هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a whiz at football
خدای فوتبال

2. a whiz of a car!
یک اتومبیل معرکه !

3. the constant whiz of passing cars
(صدای) غژ غژ دایم اتومبیل های درحال عبور

4. Gee whiz, they carried on and on, they loved the evening.
[ترجمه گوگل]هی ویز، آنها ادامه دادند و ادامه دادند، آنها عصر را دوست داشتند
[ترجمه ترگمان]Gee که ادامه می دادند، شب را دوست می داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Scuse the errors - will whiz this off and put in for 0800 lift tomorrow.
[ترجمه گوگل]خطاها را برطرف کنید - این را خاموش کرده و فردا برای آسانسور 0800 قرار می دهیم
[ترجمه ترگمان]تصحیح خطاها، این کار را خاموش کرده و فردا برای lift ۰۸۰۰ انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But gee whiz, there are other schools in town equally deserving of coverage.
[ترجمه گوگل]اما خوب، مدارس دیگری نیز در شهر وجود دارند که به همان اندازه مستحق پوشش هستند
[ترجمه ترگمان]اما gee، مدارس دیگری هم در شهر هستند که به همین اندازه مستحق پوشش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Motorcycles whiz through winding streets, adding to a cacophony of rumbling truck motors and screaming vendors.
[ترجمه گوگل]موتورسیکلت‌ها در خیابان‌های پر پیچ و خم می‌چرخند و به صدای ناهنجار موتورهای کامیون‌ها و دستفروش‌هایی که جیغ می‌کشند، می‌افزایند
[ترجمه ترگمان]Motorcycles از خیابان های پر پیچ وخم عبور می کنند و به یک سمفونی ناهماهنگ از موتور سیکلت ها و فروشندگان جیغ گوش اضافه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Recently, I heard a projectile whiz past my ear again.
[ترجمه گوگل]اخیرا دوباره صدای تپش پرتابه ای از کنار گوشم شنیدم
[ترجمه ترگمان] اخیرا، صدای شلیک گلوله از گوشم شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The widow's whiz kid's weird window is a wonder.
[ترجمه گوگل]پنجره عجیب و غریب بچه بیوه یک شگفتی است
[ترجمه ترگمان]پنجره عجیب آن بچه، عجیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Apparently, he is a whiz at thank - you notes!
[ترجمه Arad] ریدم تو این ترجمه کردنتون
|
[ترجمه گوگل]ظاهراً او یک غرض ورزی در تشکر است - شما یادداشت ها!
[ترجمه ترگمان] ظاهرا، اون یه a - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An arrow whiz ( z ) zed past.
[ترجمه گوگل]صدای تیز پیکان ( z ) گذشت
[ترجمه ترگمان]یک whiz فلش (z)zed گذشته را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Zoom and whiz are both informal and indicate the rapid noisy movement of a vehicle, etc.
[ترجمه گوگل]زوم و ویز هر دو غیر رسمی هستند و حرکت سریع پر سر و صدا یک وسیله نقلیه و غیره را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]Zoom و whiz هر دو غیر رسمی هستند و حرکت سریع و پر سر و صدا یک وسیله نقلیه را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gee whiz! I am late again.
[ترجمه گوگل]هی ویز! بازم دیر اومدم
[ترجمه ترگمان]خدای من! دوباره دیر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is a whiz at all sorts of games.
[ترجمه گوگل]او در همه نوع بازی ها وسوسه انگیز است
[ترجمه ترگمان] اون توی انواع و اقسام بازی ها هستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدای غژ (اسم)
whiz, ping

صدای تیز و تند (اسم)
whiz

غژغژ کردن (فعل)
whir, creak, whiz, whirr, whizz

مثل فرفره چرخیدن (فعل)
purl, whiz

انگلیسی به انگلیسی

• hissing sound of friction, whistle; fast movement that creates a whizzing sound; genius or expert (informal)
whistle, buzz, hum; pass with a whistle, pass quickly; (vulgar slang) piss, urinate

پیشنهاد کاربران

whiz ( talented person ) . He’s a whiz at the computer
متخصص و با استعداد
I'll be right back.
الان بر می گردم
I have to take a whizz
برم جیش کنم بیام.
معادل کُردبچی:
ویژ
Whiz is a slang term used to describe the act of urinating quickly or with great force. It is often used in casual conversations or informal settings.
اصطلاح عامیانه
ادرار کردن سریع یا با فشار زیاد.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب در مکالمات خودمانی یا محیط های غیررسمی استفاده می شود.
I’ll be right back, I need to take a whiz.
I can’t believe how fast my dog can whiz, it’s like a fire hose!
I’ve been holding it in for so long, I really need to whiz.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-pee/
ادرار کردن ، جیش کردن
عبارت take a whiz هم به همین معناست
1 -
a person with a very high level of skill or knowledge in a particular subject
فردی با سطح بسیار بالایی از مهارت یا دانش در یک موضوع خاص
a computer whiz
He's a whiz at poker.
Jo was one of those whiz kids who are millionaires by the time they’re 25.
...
[مشاهده متن کامل]

Synonym;
hotshot/ mainly US informal
2 -
informal ( UK whizz )
to move or do something very fast
فعل، غیر رسمی
حرکت کردن یا انجام کاری خیلی سریع
A police car whizzed by, on its way to the accident.
We whizzed through the rehearsal, so that we'd be finished by lunchtime.
Time just whizzes past when you're enjoying yourself.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/whiz
کسی که با کامپیوتر خوب میتونه کار کنه.
متخصص در چیزی و اطلاعات داشتن در یک زمینه ای . بیشتر جنبه ی مثبت داره و به نوعی مترادف اون که کمی منفی تره میشه geek
متخصص
سریع پرواز کردن ، سریع حرکت کردن، ادم خبره و ماهر ، صدای ویز ویز دادن
آدم نابغه و باهوش
● به سرعت و عین فرفره رد شدن یا رفتن ( معمولا ما در فارسی هم صدای چنین حرکت سریعی رو با " ویز" بیان میکنیم )
● ادرار کردن
● خبره در یک زمینه یا حرفه
به معنی یک شخص با استعداد ، نابغه ، برای مثال :
a young blind whiz
یه جوان نابینای نابغه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس