whittle

/ˈwɪtl̩//ˈwɪtl̩/

معنی: ساطور، چاقو، با چاقو تیز کردن و تراشیدن، بریدن، تراشیدن
معانی دیگر: (با چاقو چوب را ) تراشیدن، باریک کردن، سر تیز کردن، (معمولا با: down یا away یا up یا off - به تدریج) تحلیل بردن، (به) هدر دادن، کاستن، کم کردن، تقلیل دادن، (با چاقو چوب را) تراشیدن و شکل دادن، پیوسته کم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: whittles, whittling, whittled
(1) تعریف: to cut or pare small bits or thin layers from (a piece of wood), or to trim or shape (it) by so doing.
مشابه: carve

- In the evenings he sat on his porch and whittled wood.
[ترجمه گوگل] عصرها در ایوان خود می‌نشست و چوب‌ها را می‌چرخاند
[ترجمه ترگمان] شب ها روی ایوان می نشست و چوب می تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- At boy scout camp, he whittled a piece of wood into a bird.
[ترجمه گوگل] در اردوگاه پیشاهنگی پسر، او یک تکه چوب را به پرنده تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان] تو کمپ boy یه تیکه چوب توی یه پرنده تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to reduce the size of (a piece of wood or anything) by, or as if by, cutting; pare down (usu. fol. by down or away).

- We must whittle down the budget.
[ترجمه گوگل] ما باید بودجه را کم کنیم
[ترجمه ترگمان] ما باید بودجه را کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That's too many guests; we'll have to whittle down the list.
[ترجمه گوگل] تعداد مهمانان بسیار زیاد است ما باید لیست را کم کنیم
[ترجمه ترگمان] این تعداد مهمون زیاد است؛ ما مجبوریم لیست را هم از دست بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: whittler (n.)
• : تعریف: to cut or shape a piece of wood by slicing off small bits with a knife.
مشابه: carve

جمله های نمونه

1. to whittle a branch into a tent-peg
شاخه ی درخت را تراشیدن و تبدیل به میخ خیمه کردن

2. to whittle down expenses
هزینه ها را کم کم کاهش دادن

3. We need to whittle down the list of guests for the party.
[ترجمه گوگل]ما باید لیست مهمانان مهمانی را کم کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید لیست مهمان ها را برای مهمانی پایین بیاوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't whittle the stick into a short one.
[ترجمه گوگل]چوب را به یک چوب کوتاه کوچک نکنید
[ترجمه ترگمان]چوب را به یک تکه کوچک تیز نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The president has agreed to whittle down his proposal.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با کاهش پیشنهاد خود موافقت کرده است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور موافقت کرده است که پیشنهادش را رد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their approach is to whittle away at the evidence to show reasonable doubt.
[ترجمه گوگل]رویکرد آنها این است که از شواهد برای نشان دادن شک منطقی کم کنند
[ترجمه ترگمان]رویکرد آن ها این است که از شواهد دور شوند تا تردید منطقی نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I finally managed to whittle down the names on the list to only five.
[ترجمه گوگل]در نهایت موفق شدم اسامی موجود در لیست را به پنج نفر کاهش دهم
[ترجمه ترگمان]بالاخره تونستم اسامی رو که فقط ۵ تا بود رو از بین ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jog a few miles before breakfast, whittle off the campaign flab.
[ترجمه گوگل]چند مایل قبل از صبحانه دویدن، کمپین را کم کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از صبحانه چند مایل قبل از صبحانه، whittle را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Here, Brian Whittle, in his first major championships, awaited Kriss Akabussi.
[ترجمه گوگل]در اینجا، برایان ویتل، در اولین مسابقات قهرمانی مهم خود، منتظر کریس آکابوسی بود
[ترجمه ترگمان]در اینجا، برایان Whittle، در اولین قهرمانی بزرگ خود، در انتظار Kriss Akabussi بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can rely on these keen-eyed bowmen to whittle down the enemy's numbers as they advance.
[ترجمه گوگل]شما می توانید به این کمانداران با چشمان تیزبین تکیه کنید تا با پیشروی اعداد دشمن را کم کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید بر این کمانداران با چشم مشتاق تکیه کنید تا تعداد دشمن را همانطور که پیش می روند، کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Whittle showed me what exists between the course and Gullane Bay.
[ترجمه گوگل]ویتل به من نشان داد که چه چیزی بین مسیر و خلیج گولان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]Whittle به من نشان داد که بین این دوره و خلیج Gullane وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whittle struck back at critics of his educational policies.
[ترجمه گوگل]ویتل به منتقدان سیاست های آموزشی او پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]Whittle به منتقدان سیاست های آموزشی خود پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He felt the urge to whittle on it with a knife, but no urge to speak.
[ترجمه گوگل]او میل داشت که آن را با چاقو بکوبد، اما هیچ تمایلی برای صحبت کردن نداشت
[ترجمه ترگمان]میل داشت چاقو را روی آن بگذارد، اما هیچ میلی به صحبت کردن نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Channel One was introduced by Whittle Communications to a pilot group of junior and senior high schools in 198
[ترجمه گوگل]کانال یک توسط Whittle Communications به یک گروه آزمایشی از دبیرستان های راهنمایی و دبیرستان در سال 198 معرفی شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ توسط شرکت Whittle برای یک گروه آزمایشی از دبیرستان ها و senior معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is good because it allows you to whittle down those superior numbers.
[ترجمه گوگل]این خوب است زیرا به شما امکان می دهد تا آن اعداد برتر را کم کنید
[ترجمه ترگمان]این خوب است چون به شما این امکان را می دهد که آن اعداد برتر را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساطور (اسم)
gully, chopper, whittle, case knife, cleaver

چاقو (اسم)
knife, whittle

با چاقو تیز کردن و تراشیدن (فعل)
whittle

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

تراشیدن (فعل)
erase, carve, scrape, face, grain, trim, expunge, pare, grave, shave, whittle, excoriate, exfoliate, raze, rase, resect

انگلیسی به انگلیسی

• knife, pocket-knife (archaic)
cut; peel; cut away, shape; cut down
see phrasal verbs.
to whittle something away or to whittle it down means to make it smaller or less effective.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To carve or shape by cutting small pieces ✂️
🔍 مترادف: Carve
✅ مثال: He sat on the porch, whittling a small piece of wood into a bird.
بریدن، تراشیدن، باریک کردن
تقلیل دادن کاهش دادن

بپرس