فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: whittles, whittling, whittled
حالات: whittles, whittling, whittled
• (1) تعریف: to cut or pare small bits or thin layers from (a piece of wood), or to trim or shape (it) by so doing.
• مشابه: carve
• مشابه: carve
- In the evenings he sat on his porch and whittled wood.
[ترجمه گوگل] عصرها در ایوان خود مینشست و چوبها را میچرخاند
[ترجمه ترگمان] شب ها روی ایوان می نشست و چوب می تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شب ها روی ایوان می نشست و چوب می تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- At boy scout camp, he whittled a piece of wood into a bird.
[ترجمه گوگل] در اردوگاه پیشاهنگی پسر، او یک تکه چوب را به پرنده تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان] تو کمپ boy یه تیکه چوب توی یه پرنده تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو کمپ boy یه تیکه چوب توی یه پرنده تراشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to reduce the size of (a piece of wood or anything) by, or as if by, cutting; pare down (usu. fol. by down or away).
- We must whittle down the budget.
[ترجمه گوگل] ما باید بودجه را کم کنیم
[ترجمه ترگمان] ما باید بودجه را کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما باید بودجه را کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That's too many guests; we'll have to whittle down the list.
[ترجمه گوگل] تعداد مهمانان بسیار زیاد است ما باید لیست را کم کنیم
[ترجمه ترگمان] این تعداد مهمون زیاد است؛ ما مجبوریم لیست را هم از دست بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این تعداد مهمون زیاد است؛ ما مجبوریم لیست را هم از دست بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: whittler (n.)
مشتقات: whittler (n.)
• : تعریف: to cut or shape a piece of wood by slicing off small bits with a knife.
• مشابه: carve
• مشابه: carve