whitish

/ˈwaɪtɪʃ//ˈwaɪtɪʃ/

معنی: نسبتا سفید، نزدیک به سفید، تا اندازهای سفید
معانی دیگر: سپید نما، مایل به سفید، تقریبا سفید

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: whitishness (n.)
• : تعریف: tending towards white, whiteness, or paleness; rather white.
مشابه: pale

جمله های نمونه

1. His face took on an unhealthy whitish hue.
[ترجمه گوگل]صورتش رنگ سفید ناسالمی به خود گرفت
[ترجمه ترگمان]چهره اش از رنگ unhealthy به سفیدی می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The wind had dropped and a cold whitish mist from the river lingered in patches.
[ترجمه گوگل]باد افتاده بود و مه سفید سردی از رودخانه تکه تکه باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان]باد از رودخانه افتاد و مه سفیدی از رودخانه جاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Kalchu finished weaving the last whitish length of woollen cloth to make a jacket and put his loom away.
[ترجمه گوگل]کلچو بافتن آخرین طول پارچه پشمی مایل به سفید را برای ساختن یک ژاکت تمام کرد و ماشین بافندگی خود را کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]به بیت آخرین تکه پارچه پشمی پشمی را به پایان برد تا ژاکت تهیه کند و کارگاه بافندگی خود را کنار بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There were whitish spots on either side of the seat.
[ترجمه گوگل]در دو طرف صندلی لکه های سفید رنگ وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در دو طرف صندلی جای سفیدی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wind-burnt face and whitish brows.
[ترجمه گوگل]صورت سوخته از باد و ابروهای سفید
[ترجمه ترگمان]چهره سوخته و سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This gives it a whitish sparkle as light catches millions of tiny prisms and reflects white light.
[ترجمه گوگل]این درخشش مایل به سفیدی به آن می دهد زیرا نور میلیون ها منشور کوچک را جذب می کند و نور سفید را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]این به آن جرقه سفیدی می دهد چون نور میلیون ها منشور کوچک می گیرد و نور سفید را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What was that clutter of thin whitish sticks in one hut?
[ترجمه گوگل]آن بهم ریختگی چوب های نازک سفید رنگ در یک کلبه چه بود؟
[ترجمه ترگمان]چه چیز عجیب و غریب در یک کلبه بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Whitish bands composed of medullated nerve fibres radiating out from the optic disc are of no pathological significance and must not be confused with papilloedema .
[ترجمه گوگل]نوارهای سفید متشکل از رشته‌های عصبی مدوله‌ای که از دیسک بینایی به بیرون تابش می‌کنند، هیچ اهمیت پاتولوژیکی ندارند و نباید با ادم پاپیلو اشتباه گرفته شوند
[ترجمه ترگمان]باندهای whitish متشکل از رشته های عصبی medullated که از دیسک نوری ساطع می شوند، از اهمیت pathological برخوردار نیستند و نباید با papilloedema اشتباه گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. North American perennial having a slender bulb and whitish flowers.
[ترجمه گوگل]گیاه چند ساله آمریکای شمالی با پیازی باریک و گل‌های سفید رنگ
[ترجمه ترگمان]دائمی آمریکایی شمالی یک حباب باریک و گله ای سفید رنگ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Leave for 5 minutes until surface looks whitish.
[ترجمه گوگل]بگذارید 5 دقیقه بماند تا سطح آن سفید به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]۵ دقیقه بماند تا سطح سفید به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A whitish crystalline powder, C 25 H 27 ClN used to treat nausea and motion sickness.
[ترجمه گوگل]یک پودر کریستالی متمایل به سفید، C 25 H 27 ClN که برای درمان حالت تهوع و بیماری حرکت استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]پودر بلورین رنگی، C ۲۵ H، ۲۷ ClN برای درمان تهوع و بیماری حرکتی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Plumper than Golden Plover, and distinguished especially by black axillaries, showing in flight, whitish rump and greyish upperparts.
[ترجمه گوگل]چاق تر از گلدن Plover، و به ویژه با زیر بغل سیاه، که در پرواز خود را نشان می دهد، کفه سفید و قسمت بالایی مایل به خاکستری متمایز است
[ترجمه ترگمان]plumper از Plover طلایی و به خصوص با axillaries سیاه که در پرواز، کفل سفید و دودی رنگ دار دیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Duck of both races like diminutive duck Mallard, with black and green speculum and whitish belly.
[ترجمه گوگل]اردک هر دو نژاد مانند اردک کوچک مالارد، با اسپکولوم سیاه و سبز و شکم سفید
[ترجمه ترگمان]اردک هر دو نژاد اردک وار و نرم و سفید و شکم سفید و سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The reddish colour of the disk is caused by dust and the whitish region in the centre is the bulge.
[ترجمه گوگل]رنگ مایل به قرمز دیسک در اثر گرد و غبار ایجاد می شود و ناحیه سفید رنگ در مرکز آن برآمدگی است
[ترجمه ترگمان]رنگ قرمز دیسک از گرد و غبار ناشی می شود و ناحیه سفیدی در مرکز برآمدگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نسبتا سفید (صفت)
whitey, whity, whitish

نزدیک به سفید (صفت)
whitish

تا اندازه ای سفید (صفت)
whitish

انگلیسی به انگلیسی

• somewhat white in color
whitish means very pale and almost white in colour.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : whiten
✅️ اسم ( noun ) : white / whiteness
✅️ صفت ( adjective ) : white / whitish
✅️ قید ( adverb ) : whitely
ماهی سفید

بپرس