• (2)تعریف: to cover up or gloss over (a fault, misdeed, or the like). • مشابه: gloss
• (3)تعریف: (informal) to defeat and leave scoreless.
جمله های نمونه
1. to whitewash a wall
دیواری را سفید کردن
2. the government first tried to whitewash the scandal
در آغاز دولت کوشید که آن رسوایی را ماستمالی کند.
3. the report was nothing but a whitewash
آن گزارش چیزی جز ماستمالی نبود.
4. It took me a whole Sunday to whitewash the wall.
[ترجمه گوگل]یک یکشنبه تمام طول کشید تا دیوار را سفید کنم [ترجمه ترگمان]یه روز تمام طول کشید تا دیوار رو پاک کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The government is trying to whitewash the incompetence of the Treasury officials.
[ترجمه گوگل]دولت سعی دارد بی کفایتی مسئولان خزانه داری را سفید کند [ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا بی کفایتی مقامات خزانه داری را ماست مالی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He pledged that there would be no whitewash and that the police would carry out a full investigation.
[ترجمه رز] او متعهد شد که هیج گونه لاپوشانی ( ماست مالی ) وجود نخواهد داشت و تحقیقات گسترده توسط پلیس انجام خواهد شد
|
[ترجمه گوگل]او متعهد شد که هیچ سفیدکاری صورت نخواهد گرفت و پلیس تحقیقات کامل را انجام خواهد داد [ترجمه ترگمان]او قول داد که هیچ برفی وجود نخواهد داشت و پلیس تحقیقات کاملی را انجام خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They tried hard to whitewash themselves.
[ترجمه مهدی] آنها بسیار تلاش کردند که کارشان را ماستمالی کنند. ( توجیح کنند )
|
[ترجمه گوگل]خیلی تلاش کردند تا خود را سفید کنند [ترجمه ترگمان]آن ها سعی می کردند خود را سفید کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This is not the time, with a whitewash to be avoided.
[ترجمه رز] زمانی نداریکه بتونی با ماست مالی جلوشو بگیری
|
[ترجمه گوگل]اکنون زمان مناسبی نیست، باید از سفیدکاری اجتناب کرد [ترجمه ترگمان]حالا وقت آن نیست که از a جلوگیری شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I suggest you whitewash out the pigsties and the cowsheds.
[ترجمه گوگل]من به شما پیشنهاد می کنم خوک ها و گاوخانه ها را سفید کنید [ترجمه ترگمان]بهت پیشنهاد می کنم \"pigsties\" و \"cowsheds\" رو پاک کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Doors and lintels were decorated with whitewash.
[ترجمه گوگل]درها و لنگه ها با رنگ سفید تزئین شده بود [ترجمه ترگمان]درها و سردر lintels با گچ تزیین شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Is it a whitewash or an accurate representation of the result of a searching investigation?
[ترجمه گوگل]آیا این یک رنگ سفید است یا نمایشی دقیق از نتیجه یک تحقیق جستجو؟ [ترجمه ترگمان]آیا این یک whitewash یا نمایش دقیق نتیجه یک تحقیق جستجو است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. At least it will be no whitewash this season.
[ترجمه گوگل]حداقل در این فصل هیچ سفیدپوشی نخواهد بود [ترجمه ترگمان] حداقل این فصل بارونی نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A whitewash victory for the young army hopefuls.
[ترجمه گوگل]یک پیروزی سفید برای امیدهای جوان ارتش [ترجمه ترگمان]یک پیروزی سفید برای افراد امیدوار کننده ارتش جوان [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It was whitewash, the cheap stuff that is used in cowsheds and stables and hen-houses.
[ترجمه گوگل]سفیدپوش بود، چیز ارزانی که در گاوداری ها و اصطبل ها و مرغداری ها استفاده می شود [ترجمه ترگمان]سفید برفی است، چیزهای ارزان قیمت که در cowsheds و اصطبل ها و لانه مرغ مورد استفاده قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
دوغاب (اسم)
whitewash, grout, slush
ماست مالی کردن (فعل)
whitewash
سفید کاری کردن (فعل)
whitewash
سفید کردن (فعل)
whiten, bleach, whitewash
تخصصی
[عمران و معماری] دوغاب - دوغاب سفید
انگلیسی به انگلیسی
• watery lime solution for making walls white; cover up, masking (of sin, a defect, etc.); overwhelming defeat (sports) painting walls with whitewash; cover up, mask (sin, a defect, etc.); defeat decisively (sports) whitewash is a mixture of chalk and water used for painting walls white. a whitewash is an attempt to hide the unpleasant facts about something.
پیشنهاد کاربران
تحریف حقیقت
ماست مالی کردن
سفیدنمایی کردن
Saudi film festival is a 💥whitewash💥 by authorities, say critics TheGaurdian. com@
گچکاری کردن - کتمان کردن
ماسمالی کردن - ماله کشی کردن ولی ماستمالی کردن بهترین معنی براش هست