whiten

/ˈwaɪtn̩//ˈwaɪtn̩/

معنی: سفید شدن، سفید کردن
معانی دیگر: سفید کردن یا شدن، سفیدتر کردن یا شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: whitens, whitening, whitened
مشتقات: whitener (n.)
• : تعریف: to make or become white.
متضاد: blacken
مشابه: blanch, bleach

- He whitened his shirt with bleach.
[ترجمه گوگل] پیراهنش را با سفید کننده سفید کرد
[ترجمه ترگمان] پیراهنش را با سفیدکننده سفید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her face whitened with fear.
[ترجمه گوگل] صورتش از ترس سفید شد
[ترجمه ترگمان] چهره اش از ترس سفید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I must whiten my tennis shoes.
[ترجمه گوگل]باید کفش های تنیسم را سفید کنم
[ترجمه ترگمان]من باید کفش های تنیس ام رو سفید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her knuckles whiten as she clenches her hands harder.
[ترجمه گوگل]وقتی دست هایش را محکم تر فشار می دهد، بند انگشتانش سفید می شود
[ترجمه ترگمان]همچنان که به دست هایش فشار می اورد، انگشتانش سفید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This stuff is supposed to whiten your teeth.
[ترجمه گوگل]این ماده قرار است دندان های شما را سفید کند
[ترجمه ترگمان] این چیزا قرار بود دندونات رو سفید کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I looked at Jack and saw him whiten.
[ترجمه گوگل]به جک نگاه کردم و دیدم که سفید شده است
[ترجمه ترگمان]به جک نگاه کردم و دیدم که سفید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To whiten and add elasticity to icing for piping purposes, a squeeze of lemon juice is used.
[ترجمه گوگل]برای سفید کردن و افزایش خاصیت کشسانی به آیسینگ برای لوله کشی، از آب لیمو استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برای سفید کردن و اضافه کردن الاستیسیته به یخ زدایی برای اهداف لوله کشی، استفاده از عصاره لیمو استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Makeup began to whiten his lapels like droppings on a statue.
[ترجمه گوگل]آرایش شروع به سفید کردن یقه هایش کرد مثل مدفوع روی مجسمه
[ترجمه ترگمان]آرایش برای سفید کردن پالتویش مانند droppings روی یک مجسمه شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They wanted Mark Whiten to be the right fielder, and I got to play.
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند مارک وایتن بازیکن مناسبی باشد و من باید بازی کنم
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواستند که مارک Whiten مدافع درست باشد و من باید بازی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Left fielder Mark Whiten reached out and poked a tailing fastball over the left-field wall in the second.
[ترجمه گوگل]مارک وایتن، بازیکن چپ، دستش را دراز کرد و در ضربه دوم، یک توپ سریع روی دیوار سمت چپ زد
[ترجمه ترگمان]بازیکن چپ، مارک Whiten، به بیرون آمد و یک انبار پسماند را روی دیوار سمت چپ در جایگاه دوم قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This detergent will whiten your laundry.
[ترجمه گوگل]این ماده شوینده لباس های شما را سفید می کند
[ترجمه ترگمان] این ماده شوینده شما رو سفید می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My complexion whiten, what reason is hypertension lifts?
[ترجمه گوگل]رنگ من سفید می شود، دلیل لیفت فشار خون چیست؟
[ترجمه ترگمان]رنگ چهره ام سفید شد، چرا فشار خون بالا می رود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To whiten teeth in Photoshop, simply click with the oversized brush into the selected area, each click will brighten your selection up a bit more.
[ترجمه گوگل]برای سفید کردن دندان ها در فتوشاپ، به سادگی با یک برس بزرگ در ناحیه انتخاب شده کلیک کنید، هر کلیک انتخاب شما را کمی بیشتر روشن می کند
[ترجمه ترگمان]برای سفید کردن دندان ها در فتوشاپ تنها با برس بزرگ در ناحیه انتخاب شده کلیک کنید، هر کلیک انتخاب شما را کمی بیشتر روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do - it - yourself remedies can help whiten teeth and avoiding substances that stained teeth can stop further discoloration.
[ترجمه گوگل]خودتان این کار را انجام دهید داروهایی که می توانند به سفید شدن دندان ها کمک کنند و از موادی که دندان های لکه دار می توانند جلوی تغییر رنگ بیشتر را بگیرند اجتناب کنید
[ترجمه ترگمان]انجام دهید - درمان شما می تواند به سفید شدن دندان ها و اجتناب از موادی که دندان های لکه دار می توانند تغییر رنگ بیشتری را متوقف کنند، کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perfectly whiten the blacker and all kind of pigmentation skin.
[ترجمه گوگل]پوست سیاه تر و انواع رنگدانه ها را کاملا سفید می کند
[ترجمه ترگمان]کاملا سفید شده بود و رنگ پوستش تیره تر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ingredients: natural herbage whiten essence, green tea extracts, wild chrysanthemum, aloe, constringe agency ets.
[ترجمه گوگل]مواد تشکیل دهنده: اسانس سفید کننده طبیعی گیاهان، عصاره چای سبز، گل داوودی وحشی، آلوئه ورا، آژانس انسدادی و غیره
[ترجمه ترگمان]مواد لازم: جوهر سفید رنگ سفید، عصاره چای سبز، عصاره wild، آلوئه ورا، آژانس constringe
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفید شدن (فعل)
become white, whiten, bleach, turn white, blanch, blench

سفید کردن (فعل)
whiten, bleach, whitewash

انگلیسی به انگلیسی

• make white, bleach, blanch; become white, fade, pale; whitewash
when something whitens or when you whiten it, it becomes whiter or paler in colour.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : whiten
✅️ اسم ( noun ) : white / whiteness
✅️ صفت ( adjective ) : white / whitish
✅️ قید ( adverb ) : whitely
سفیدیدن
سفیداندن

بپرس