whitebait

/ˈwaɪtbeɪt//ˈwaɪtbeɪt/

انواع ماهی های کوچک و سیمین فام که به عنوان طعمه ی ماهیگیری به کار می روند، (جانورشناسی) سملت سفید (allosmerus-elongatus)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: whitebait
• : تعریف: any of several small or young fish that can be cooked and eaten whole and that are often used as bait.

جمله های نمونه

1. Whitebait a small fish, sea and fresh water are producing.
[ترجمه گوگل]Whitebait یک ماهی کوچک، دریا و آب شیرین تولید می کند
[ترجمه ترگمان]ماهی کوچک، آب و آب شیرین در حال تولید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Whitebait people gang mounts rhinoceros body, add completely to rhinoceros foot from rhinoceros head full.
[ترجمه گوگل]Whitebait مردم باند سوار بدن کرگدن، اضافه کردن به طور کامل به پای کرگدن از سر کرگدن پر است
[ترجمه ترگمان]افراد Whitebait، بدن کرگدن را جمع و جور کرده و به طور کامل از روی سر کرگدن به طور کامل بر روی سطح rhinoceros قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Whitebait whitecaps water, and bringing a better life under the willow trees.
[ترجمه گوگل]Whitebait آب را می پوشاند و زندگی بهتری را در زیر درختان بید به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]آب whitecaps را Whitebait و زندگی بهتری را زیر درختان بید می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Products: Whitebait, crab, shrimp, freshwater fishes etc.
[ترجمه گوگل]محصولات: طعمه سفید، خرچنگ، میگو، ماهی های آب شیرین و غیره
[ترجمه ترگمان]محصولات: Whitebait، خرچنگ، میگو، ماهی آب شیرین و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When I first moved into my dressing room at the Lyceum, it gave off a heady fragrance of drains and whitebait.
[ترجمه گوگل]وقتی برای اولین بار به رختکن خود در لیسیوم رفتم، عطری از درن و طعمه سفید پخش شد
[ترجمه ترگمان]وقتی برای اولین بار به اتاق تعویض لباس خود در Lyceum رفتم، عطری تند از فاضل آب و whitebait در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The accent is again on fish, including seafood platters of king prawns, crab and whitebait.
[ترجمه گوگل]لهجه دوباره روی ماهی است، از جمله بشقاب غذاهای دریایی از شاه میگو، خرچنگ و طعمه سفید
[ترجمه ترگمان]The دوباره روی ماهی است که شامل ظرف های غذای دریایی شاه میگو و خرچنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you do not like the onion and tomato mix, try black olive or whitebait filet.
[ترجمه گوگل]اگر ترکیب پیاز و گوجه فرنگی را دوست ندارید، فیله زیتون سیاه یا طعمه سفید را امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]اگر از مخلوط پیاز و گوجه فرنگی دوست ندارید، olive سیاه یا whitebait filet را امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lake Tai is famous for its bounty of white shrimp, whitebait, and whitefish.
[ترجمه گوگل]دریاچه تای به خاطر فراوانی میگوهای سفید، طعمه سفید و ماهی سفید معروف است
[ترجمه ترگمان]دریاچه تای به خاطر bounty میگو، whitebait و whitefish معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• any of various small fish that are fried whole and eaten as delicacies (especially the herring)
whitebait are very small, young herrings or sprats that are fried and eaten as food.

پیشنهاد کاربران

بپرس