white faced


سفید رو، سپید چهره، رنگ پریده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a pale or white face, as from fear or fatigue; pallid.

(2) تعریف: having a broad white band down the front of the head, as a horse.

پیشنهاد کاربران

معادل کُردی:
زه رد هه ل گه راو - زَرْدْ هَلْگَراوْ -
ترجمه واژه به واژه:
چهره ی کاملا زرد و بی حال شده

بپرس