whist

/wɪst//wɪst/

معنی: نوعی بازی ورق، ارام، بی صدا، گنگ، خاموش، هیس کردن
معانی دیگر: (محلی) هیس !، ساکت !، (نوعی بازی ورق شبیه به بریج) ویست، ساکت کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a card game from which contract bridge was derived.

جمله های نمونه

1. Whist is my favourite card game.
[ترجمه گوگل]Whist بازی کارت مورد علاقه من است
[ترجمه ترگمان]حکم بازی مورد علاقه منه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bridge, poker and whist are card - games.
[ترجمه گوگل]بریج، پوکر و ویست بازی های کارتی هستند
[ترجمه ترگمان]پل، پوکر و ویست بازی ورق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Are you in for this game of whist?
[ترجمه گوگل]آیا برای این بازی ویست هستید؟
[ترجمه ترگمان]منتظر این بازی ویست هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Consider the card games, whist and bridge.
[ترجمه گوگل]بازی های ورق، ویست و بریج را در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]بازی های کارت بازی، بازی ویست و پل را در نظر بگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Popular games normally are: whist, rummy, scrabble, draughts, dominoes or poker.
[ترجمه گوگل]بازی های محبوب معمولاً عبارتند از: whist، rammy، scrabble، draught، دومینو یا پوکر
[ترجمه ترگمان]بازی های محبوبی در حالت عادی، بازی ویست، بازی شطرنج، بازی دومینو، بازی دومینو یا پوکر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The whist drives for the school - you can take part in the preparations.
[ترجمه گوگل]درایوهای ویس برای مدرسه - شما می توانید در آماده سازی شرکت کنید
[ترجمه ترگمان]بازی ویست برای مدرسه - شما می توانید در تدارکات شرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tunstall does have a village hall where whist drives and an annual coffee evening are held.
[ترجمه گوگل]Tunstall یک دهکده دارد که در آن مسابقات ویست درایو و یک شب قهوه سالانه برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]Tunstall یک سالن روستایی دارد که در آن ویست بازی می کنند و یک عصر قهوه سالانه برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They'd enjoyed a game of snap or whist or gin rummy.
[ترجمه گوگل]آنها از یک بازی اسنپ یا ویست یا جین رامی لذت می بردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از بازی قمار یا بازی ویست لذت می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some played whist, but everyone danced.
[ترجمه گوگل]بعضی ها ویس می زدند، اما همه می رقصیدند
[ترجمه ترگمان]بعضی ها ورق بازی می کردند، اما همه می رقصیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Action is the best remedy for treating fear whist reluctance and retardance are the least recommended.
[ترجمه گوگل]عمل بهترین درمان برای درمان ترس است، بی میلی و عقب ماندگی کمترین توصیه را دارند
[ترجمه ترگمان]این بهترین روش درمانی برای درمان ترس از حکم بازی است و retardance حداقل توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Used for measuring number of whist cotton, wool, silk, twine and chemical fibre.
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری تعداد پنبه، پشم، ابریشم، ریسمان و الیاف شیمیایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برای اندازه گیری تعداد زیادی پنبه، پشم، ابریشم، نخ و فیبر شیمیایی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And when I'm gone -- Whist, darlin ', listen to me!
[ترجمه گوگل]و وقتی من رفتم - ویست، عزیزم، به من گوش کن!
[ترجمه ترگمان]… و وقتی من رفتم - حکم کن، عزیزم، به من گوش کن -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Through the centuries whist evolved and grew steadily in popularity.
[ترجمه گوگل]در طی قرن‌ها ویست تکامل یافت و به طور پیوسته در محبوبیت رشد کرد
[ترجمه ترگمان]در طی قرن ها بازی ورق، محبوبیت فزاینده ای پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There are six of us two too many for a game of whist.
[ترجمه گوگل]تعداد ما دو نفر شش نفر برای یک بازی ویست زیاد است
[ترجمه ترگمان]ما شش نفر برای بازی ویست خیلی زیاد هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوعی بازی ورق (اسم)
whist, loo, slapjack

ارام (صفت)
calm, quiet, silent, imperturbable, moderate, gentle, still, stilly, appeasable, peaceful, placid, tranquil, whist, bland, placable, composed, self-composed, daft, sedate, serene, staid, taciturn, irenic, pacific, peaceable, self-possessed, unruffled, waveless

بی صدا (صفت)
dumb, quiet, silent, mute, atonic, noiseless, whist, consonantal, surd, soundless, voiceless

گنگ (صفت)
dumb, mute, unvocal, whist, speechless, surd, inexpressive, incommensurable, tongueless, voiceless

خاموش (صفت)
off, quiet, silent, still, extinct, whist, tacit, tight-lipped, tight-mouthed, extinguished, wordless, taciturn, uncommunicative, quiescent, soundless, relaxed

هیس کردن (فعل)
whist, hiss, sibilate

انگلیسی به انگلیسی

• card game
whist is a card game in which one pair of players tries to win more tricks than another pair.

پیشنهاد کاربران

بازی دو به دو در ورق های پاسور
نوعی بازی با ورق های پاسور

بپرس