whispered

جمله های نمونه

1. she whispered to me that she felt very scared
او درگوشی به من گفت که خیلی احساس وحشت می کند.

2. they whispered in a conspiratorial tone
با لحنی توطئه آمیز نجوا می کردند.

3. we whispered so as not to wake up the baby
برای اینکه کودک را بیدار نکنیم پچ پچ می کردیم.

4. it is whispered that he is heavily in debt
شایع شده است که بسیار مقروض است.

5. he hugged me and whispered endearments
او مرا در آغوش کشید و سخنان مهرآمیزی را نجوا کرد.

6. she stood on tiptoe and whispered something into mohsen's ears
روی نوک پا ایستاد و چیزی در گوش محسن نجوا کرد.

7. he drew her to one side and whispered in her ear
او را به گوشه ای کشید و در گوشش نجوا کرد.

8. She leaned forward and whispered something in my ear.
[ترجمه گوگل]به جلو خم شد و چیزی در گوشم زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]به جلو خم شد و چیزی در گوشم زمزمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "Bless you, Eva," he whispered.
[ترجمه گوگل]او زمزمه کرد: "خوشا به تو، ایوا "
[ترجمه ترگمان]زمزمه کرد: خدا حفظت کنه اوا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. John leaned over and whispered something into my ear.
[ترجمه گوگل]جان خم شد و چیزی در گوشم زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]جان خم شد و چیزی در گوشم زمزمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. 'Keep your voice down,' I whispered.
[ترجمه گوگل]زمزمه کردم: صدایت را کم کن
[ترجمه ترگمان]زیر لب گفتم: صداتو بیار پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'Can you meet me tonight?' he whispered.
[ترجمه گوگل]"می تونی امشب با من ملاقات کنی؟" او زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]میتونی امشب منو ببینی؟ زیر لب گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The story is being whispered about.
[ترجمه گوگل]داستان در حال زمزمه است
[ترجمه ترگمان] داستان داره در موردش پچ پچ می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She whispered something in his ear.
[ترجمه گوگل]چیزی در گوشش زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]چیزی در گوشش زمزمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She whispered a silent prayer that her wounded brother would not die.
[ترجمه گوگل]دعایی بی صدا زمزمه کرد که برادر مجروحش نمرد
[ترجمه ترگمان]دعای خاموشی را زیر لب زمزمه کرد که برادر مجروح او نخواهد مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The wind whispered in the pines.
[ترجمه گوگل]باد در میان کاج ها زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]باد در کاج زمزمه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• said in a whisper; murmured

پیشنهاد کاربران

نجوا می کرد
زمزمه کردن
پچ پچ
زمزمه کردن . پچ پچ نمودن.
پچ پچ کردن ، در گوش حرف زدن
طرز و لحن صحبت کردن

لحن صحبت کردن

مِن مِن کرد
زیر لب چیزی گفتم یا زمزمه کردن

بپرس