whiskey

/ˈwɪski//ˈwɪski/

معنی: ویسکی، وسکی
معانی دیگر: (مشروب الکلی قوی) ویسکی، مشروب دارای ویسکی، whisky وسکی، مثل وسکی، وسکی خوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: whiskeys
(1) تعریف: an alcoholic liquor distilled from grains such as rye, barley, or corn and usu. containing forty to fifty percent alcohol.

- Bars in the Old West were famous for serving whiskey.
[ترجمه گوگل] بارها در غرب قدیم برای سرو ویسکی معروف بودند
[ترجمه ترگمان] وی لر پیر در غرب قدیم برای خدمت به ویسکی مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a single serving of this liquor.

- He ordered a whiskey with soda.
[ترجمه گوگل] یک ویسکی با نوشابه سفارش داد
[ترجمه ترگمان] اون یه ویسکی با سودا سفارش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. whiskey smash
ویسکی اسمش

2. proof whiskey
ویسکی دارای الکل به میزان معمول

3. raw whiskey
ویسکی نارس

4. to run whiskey
ویسکی قاچاق کردن

5. he drank two shots of whiskey
او دو گیلاس ویسکی خورد.

6. he was advised not to drink whiskey and other similar drinks
به او توصیه شده بود از آشامیدن ویسکی و سایر مشروبات مشابه خودداری کند.

7. A glass of whiskey will soothe you.
[ترجمه گوگل]یک لیوان ویسکی شما را آرام می کند
[ترجمه ترگمان]یک لیوان ویسکی تو را آرام خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Whiskey is distilled from a fermented mash of grain.
[ترجمه گوگل]ویسکی از مخلوط تخمیر شده غلات تقطیر می شود
[ترجمه ترگمان]ویسکی از یک خمیر تخمیر شده، تقطیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A great deal of whiskey is made in Scotland.
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی ویسکی در اسکاتلند ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی ویسکی در اسکاتلند ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They kept whiskey to antidote themselves against snake bike.
[ترجمه گوگل]آنها ویسکی نگه می داشتند تا خود را در برابر دوچرخه مار پادزهر کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها ویسکی را نگه داشتند تا خود را با دوچرخه مار ضد عفونی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Whiskey always gives me a terrible hangover.
[ترجمه گوگل]ویسکی همیشه به من خماری وحشتناکی می دهد
[ترجمه ترگمان]ویسکی همیشه به من یه خماری وحشتناک میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He lubricated them with continuous whiskey.
[ترجمه گوگل]او آنها را با ویسکی مداوم روغن کاری کرد
[ترجمه ترگمان]با ویسکی پیوسته آن ها را از هم جدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She started some whiskey into my coffee cup.
[ترجمه گوگل]او مقداری ویسکی در فنجان قهوه من ریخت
[ترجمه ترگمان] یه مقدار ویسکی توی فنجون قهوه من ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One whiskey with water, please.
[ترجمه گوگل]لطفا یک ویسکی با آب
[ترجمه ترگمان]یه ویسکی با آب لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He likes coffee laced with whiskey.
[ترجمه گوگل]او قهوه ای با ویسکی دوست دارد
[ترجمه ترگمان] اون از قهوه با ویسکی خوشش میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Alexander had drunk too much whiskey.
[ترجمه گوگل]اسکندر بیش از حد ویسکی نوشیده بود
[ترجمه ترگمان]الکساندر براندی زیادی نوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ویسکی (اسم)
snakebite, whisky, whiskey

وسکی (اسم)
whiskey

انگلیسی به انگلیسی

• alcoholic beverage made from fermented grain (e.g. corn, rye, or barley)
whiskey is whisky that is made in ireland or the united states.

پیشنهاد کاربران

boiler water noun
whiskey US, 1977
• — Ramon Adams, The Language of the Railroader, p. 17, 1977
Irish nectar ( n. )
whisky
leg - stretcher ( n. ) =
( US ) whisky.
The police man whisked that thief yesterday
پلیس ان دزد را به حالت قاپیدن بردند دیروز
موقعیت، مختصات ( نظامی )

بپرس