whiskering ( خوردگی )
واژه مصوب: تاره تاره شدگی
تعریف: رشد آهسته و بسیار نازک فلز به حالت تاری شکل بر روی سطوح فلزی خاص که تحت تنش داخلی ناشی از آبکاری در دمای پایین یا در نتیجۀ تأثیر محلول های برّاق کننده ایجاد شده اند؛ این رشد موجب کاهش تنش داخلی و نیز ایجاد اتصال کوتاه الکتریکی در هنگام عبور جریان الکتریسته می شود
... [مشاهده متن کامل]
واژه مصوب: تاره تاره شدگی
تعریف: رشد آهسته و بسیار نازک فلز به حالت تاری شکل بر روی سطوح فلزی خاص که تحت تنش داخلی ناشی از آبکاری در دمای پایین یا در نتیجۀ تأثیر محلول های برّاق کننده ایجاد شده اند؛ این رشد موجب کاهش تنش داخلی و نیز ایجاد اتصال کوتاه الکتریکی در هنگام عبور جریان الکتریسته می شود
... [مشاهده متن کامل]
خوردگی استخوان به همراه استخوان سازی کنار آن، که در روماتیسم های مفصلی خاص به نام اسپوندیلوآرتروپاتی سرونگاتیو دیده می شود.