whirligig

/ˈwɝːlɪɡɪɡ//ˈwɜːlɪɡɪɡ/

معنی: چرخک، فرفره، تصور واهی، فرموک، گرش
معانی دیگر: (اسباب بازی) فرفره، چرخ و فلک (merry-go-round هم می گویند)، هر چیز چرخان، سوسکی که روی اب چر میخورد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that whirls or spins, such as a child's toy or a merry-go-round.

(2) تعریف: a spinning or dizzying movement or course.

(3) تعریف: a whirligig beetle.

جمله های نمونه

1. By June of this year the whirligig of politics had kicked the Conservatives out and put the Liberal Democrats in.
[ترجمه گوگل]تا ژوئن سال جاری، گردباد سیاست محافظه‌کاران را بیرون انداخت و لیبرال دموکرات‌ها را وارد میدان کرد
[ترجمه ترگمان]در ماه ژوئن سال جاری، whirligig سیاسی محافظه کاران را اخراج کرد و لیبرال دموکرات ها را در جریان گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A group of whirligig beetles span round and round on the surface of the water putting me in a daze.
[ترجمه گوگل]دسته‌ای از سوسک‌های گردباد روی سطح آب می‌چرخند و من را گیج می‌کنند
[ترجمه ترگمان]یک گروه از سوسک های بالغ بر روی سطح آب می چرخند و مرا در حالت خیرگی بخش قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Old Bill Shakespeare's whirligig of time again!
[ترجمه گوگل]دوباره گرداب زمان بیل شکسپیر قدیمی!
[ترجمه ترگمان]باز هم گردباد بیل ای پیر بار دیگر او را فرا گرفت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The case may have hidden the whirligig aspects of the timepiece.
[ترجمه گوگل]این مورد ممکن است جنبه های گردبادی ساعت را پنهان کرده باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است این پرونده، پیچیده ترین بخش ساعت زمان را پنهان کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So the political whirligig goes round; and the deadlock is almost complete.
[ترجمه گوگل]بنابراین گرداب سیاسی می چرخد و بن بست تقریباً کامل شده است
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، قیام سیاسی شروع می شود؛ و بن بست تقریبا کامل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Get off the whirligig of management fads.
[ترجمه گوگل]از گرداب مدهای مدیریتی خارج شوید
[ترجمه ترگمان]the of مدیریتی را خاموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The children and whirligig in a village's amusement park.
[ترجمه گوگل]بچه ها و گرداب در شهربازی یک روستا
[ترجمه ترگمان]در پارک تفریحی دهکده، بچه ها و مسخره اش می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But now please observe how the whirligig of time brings its revenges.
[ترجمه گوگل]اما اکنون لطفاً مشاهده کنید که گرداب زمان چگونه انتقام خود را می آورد
[ترجمه ترگمان]اما حالا توجه کنید که گردباد زمان چگونه آن را به باد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our feelings of happiness and sorrow are soon lost in the whirligig of time.
[ترجمه گوگل]احساس شادی و غم ما به زودی در گرداب زمان گم می شود
[ترجمه ترگمان]به زودی احساس خوشبختی و اندوه ما در گردباد زمان گم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They thereby avoid commitment to any current fad that comes up on the whirligig of fashion.
[ترجمه گوگل]بنابراین آنها از تعهد به هر نوع مد فعلی که در گرداب مد ظاهر می شود اجتناب می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در نتیجه از تعهد به استفاده از مد روز افزون استفاده می کنند که در گردباد of مد نظر قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ancient doctor - patient relationship changes following the whirligig of time and society.
[ترجمه گوگل]رابطه پزشک و بیمار باستانی به دنبال گرداب زمان و جامعه تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]رابطه دکتر باستانی - بیمار پس از گردباد زمانه و جامعه تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرخک (اسم)
reel, pulley, caster, rowel, trundle, whirligig

فرفره (اسم)
top, whirligig, gig, spinner

تصور واهی (اسم)
gimcrack, whirligig

فرموک (اسم)
whirligig, thread spun on a spindle, whipping top

گرش (اسم)
whirligig

انگلیسی به انگلیسی

• top; merry-go-round; repeating cycle or circle

پیشنهاد کاربران

بپرس