whipping

/ˈwɪpɪŋ//ˈwɪpɪŋ/

معنی: ضربت اهسته و سبک با شلاق، شلاق زنی، نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی
معانی دیگر: چوب کاری، ن تابیده مخصوص تازیانه پیچی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flogging or beating, esp. as punishment.
مشابه: thrash

(2) تعریف: the act of one that whips.

(3) تعریف: cord or twine used to lash or bind.

جمله های نمونه

1. flags whipping on the roof
پرچم هایی که روی بام در اهتزاز بودند

2. they were whipping up the people's nationalist frenzy
آنان شور میهن دوستی مردم را دامن می زدند.

3. the prison guard administered the whipping
زندانبان شلاق زدن را به اجرا درآورد.

4. He could not possibly have endured a whipping without a whimper.
[ترجمه گوگل]او بدون ناله نمی توانست یک شلاق را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]امکان نداشت بدون ناله و ناله سر و صدا را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has become a convenient whipping boy for the failures of the old regime.
[ترجمه گوگل]او تبدیل به یک پسر شلاق برای شکست های رژیم قدیم شده است
[ترجمه ترگمان]او برای شکست های رژیم سابق به یک پسر شلاق هم مناسب تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cowboy was whipping his horse.
[ترجمه گوگل]کابوی اسبش را شلاق می زد
[ترجمه ترگمان]گاوچران اسبش را شلاق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He accused politicians of whipping up anti-foreign sentiments in order to win right-wing votes.
[ترجمه گوگل]او سیاستمداران را متهم کرد که برای به دست آوردن آرای جناح راست، احساسات ضد خارجی را تحریک می کنند
[ترجمه ترگمان]او سیاستمداران را به ایجاد احساسات ضد خارجی به منظور جلب آرای جناح راست متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Players were whipping their shirts off.
[ترجمه گوگل]بازیکنان پیراهن های خود را در می آوردند
[ترجمه ترگمان]بازیکنان پیراهن های خود را شلاق می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mother was in the kitchen whipping up a batch of cakes.
[ترجمه گوگل]مادر در آشپزخانه بود و یک دسته کیک را می زد
[ترجمه ترگمان]مادر در آشپزخانه بود و یک مشت کیک را شلاق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The huntsman was whipping in his pack of hounds.
[ترجمه گوگل]شکارچی در دسته سگ هایش شلاق می زد
[ترجمه ترگمان]شکارچی در میان سگان شکاری شلاق می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Try whipping a little brandy or other liqueur into the cream.
[ترجمه گوگل]سعی کنید کمی براندی یا لیکور دیگر را داخل خامه بزنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید یک خرده براندی یا دیگر لیکور را در کرم شلاق بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He threatened the boy with a whipping.
[ترجمه گوگل]او پسر را با شلاق تهدید کرد
[ترجمه ترگمان] اون پسره رو با شلاق تهدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can feel the cold winds whipping across the barren island of Smuttynose as Maren relates her disturbing story.
[ترجمه گوگل]هنگامی که مارن داستان ناراحت کننده خود را تعریف می کند، می توانید بادهای سرد را در جزیره بی ثمر اسموتینوز احساس کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید احساس کنید که باده ای سرد در سرتاسر جزیره barren of در حالی که Maren داستان مزاحم او را به هم می زند، شلاق می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whipping Boy have just finished recording their debut album in Sun Studios, Dublin.
[ترجمه گوگل]Whipping Boy به تازگی ضبط اولین آلبوم خود را در Sun Studios دوبلین به پایان رسانده است
[ترجمه ترگمان]پسر Whipping تازه اولین آلبوم خود را در استودیوی سان Studios در دوبلین به پایان رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The boy richly deserves whipping.
[ترجمه گوگل]پسر بسیار مستحق شلاق زدن است
[ترجمه ترگمان]این پسر واقعا سزاوار کتک خوردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضربت اهسته و سبک با شلاق (اسم)
flick, whipping

شلاق زنی (اسم)
whipping, lashing, flagellation, licking

نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی (اسم)
whipping

تخصصی

[عمران و معماری] حرکت شلاقی

انگلیسی به انگلیسی

• lashing; flogging; defeat (sports)

پیشنهاد کاربران

زده شده
مثل خامه زده شده ( Whipping Cream )
در صنایع غذایی اینگونه معنی می شود.
تازیانه
whipping rain
باران شلاقی
whipping ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: سربند
تعریف: نخی ساده یا جفت رشته و موم اندود که برای جلوگیری از باز شدن رشته های طناب از یکدیگر به دور سر طناب می بندند
شلاق زدن

بپرس