whipped

جمله های نمونه

1. whipped egg whites
سفیده ی تخم مرغ زده شده

2. she whipped out of the house
به سرعت از خانه بیرون رفت.

3. they whipped and racked prisoners
زندانیان را شلاق می زدند و بدنشان را می کشیدند.

4. we whipped them 5 to 3
پنج به سه آنها را شکست دادیم.

5. who whipped my umbrella?
چتر مرا کی دزدید؟

6. he was whipped black and blue
پشت او از شلاق سیاه و کبود شده بود.

7. offenders were whipped in public
متخلفان را در ملا عام شلاق زدند.

8. the branch whipped back and hit me in the face
شاخه شلاق وار به عقب برگشت و به صورتم خورد.

9. the rain whipped her face
باد بر چهره ی او تازیانه می نواخت.

10. the thief whipped out a knife
سارق ناگهان چاقو کشید.

11. gingerbread smothered with whipped cream
نان شیرینی زنجبیل دار که روی آن خامه ی پفکی قرار دارد

12. he sneered at the captives and ordered them to be whipped
به اسیران نیشخند زد و دستور داد آنان را تازیانه بزنند.

13. The waves were being whipped by 50 mile an hour winds.
[ترجمه گوگل]امواج با بادهای 50 مایلی در ساعت شلاق می زدند
[ترجمه ترگمان]امواج با سرعت ۵۰ مایل در ساعت حرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He topped the cake with whipped cream.
[ترجمه رویا مددی] او روی کیک را با خامه ی زده شده پوشاند.
|
[ترجمه گوگل]روی کیک را با خامه فرم گرفته ریخت
[ترجمه ترگمان]با کرم و خامه روی کیک به جلو خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He whipped the horse to make it go faster.
[ترجمه رویا مددی] او اسب را شلاق زد تا سریعتر برود.
|
[ترجمه گوگل]اسب را تازیانه زد تا سریعتر برود
[ترجمه ترگمان]اسب را شلاق زد تا سریع تر حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He whipped the horse into a canter.
[ترجمه گوگل]او اسب را در کانتر شلاق زد
[ترجمه ترگمان]با شلاق اسبش را شلاق زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The thief whipped round the corner and escaped.
[ترجمه گوگل]دزد به گوشه ای شلاق زد و فرار کرد
[ترجمه ترگمان]دزد به گوشه ای پناه برد و فرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. His mother whipped up a cake in no time on his birthday.
[ترجمه گوگل]مادرش در روز تولدش در کوتاه ترین زمان یک کیک درست کرد
[ترجمه ترگمان]مادرش در وقت تولدش کیک را شلاق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• beaten into a froth (as of eggs, cream, etc.); lashed with a whip; defeated

پیشنهاد کاربران

تسلیم شدن
راه فرار نداشتن
whipped man
زن ذلیل ، مردی که از زنش یا دوست دخترش حساب میبره
to be defeated very badly by someone else in a game or contest
شکست خوردن ( له شدن )
مثال:
We were whipped by their team for the third year in a row
informal defeated
شکست دادن
ترکیبی
همزده
مجبور

بپرس