whip into shape


(عامیانه) با شدت عمل به صورت دلخواه در آوردن

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
سر و سامان دادن / مرتب و منظم کردن / جمع و جور کردن / به شرایط مطلوب رساندن
🔸 تعریف ها:
1. ( رفتاری – سازمانی ) :
عبارت "whip into shape" به معنای کمک کردن به کسی یا چیزی برای بهتر شدن، مرتب شدن یا منظم شدن، معمولاً با تلاش زیاد، انضباط یا آموزش است. این عبارت تداعی کننده سازماندهی و بهبود کارکرد یا وضعیت است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
The coach managed to whip the team into shape before the big game.
مربی توانست تیم را قبل از بازی مهم سر و سامان بدهد.
We need to whip this project into shape before the deadline.
باید این پروژه را قبل از موعد مقرر جمع و جور کنیم.
2. ( رفتاری – فردی ) :
به معنی اصلاح یا بهبود وضعیت خود یا دیگران از نظر نظم، عملکرد یا رفتار.
مثال:
He finally whipped himself into shape after months of laziness.
سرانجام بعد از ماه ها تنبلی، خودش را مرتب و منظم کرد.
🔸 مترادف ها:
shape up – get organized – straighten out – bring to order – improve

سروسامان دادن