whimsically

جمله های نمونه

1. He shrugged whimsically, his eyes crinkling behind his glasses.
[ترجمه گوگل]با هوسبازی شانه هایش را بالا انداخت و چشمانش پشت عینکش چروک شد
[ترجمه ترگمان]او شانه هایش را بالا انداخت و چشمانش از پشت عینکش درهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were crocuses, scattered whimsically throughout the front lawn.
[ترجمه گوگل]آنها کروکوس هایی بودند که به طرز عجیبی در چمن جلویی پراکنده بودند
[ترجمه ترگمان]از روی چمن های جلو، زنبق scattered بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In addition to being whimsically functional, the " Dielectrics " serve to protect the outlets from the suicidally probing fingers of unfortunate small children.
[ترجمه گوگل]"دی الکتریک" علاوه بر عملکرد عجیب و غریب، برای محافظت از پریزها در برابر انگشتان خودکشی بچه های کوچک بدبخت کار می کند
[ترجمه ترگمان]این \"Dielectrics\" علاوه بر عملکردی که کارکردی دارد، به منظور حفاظت خروجی های رسانه ها در برابر انگشتان suicidally کودکان بینوای کوچک عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To deal with this preference, Keynes whimsically suggested burying bottles full of cash in disused mines and letting the private sector dig them back up.
[ترجمه گوگل]برای مقابله با این ترجیح، کینز به طرز عجیبی پیشنهاد کرد بطری‌های پر از پول نقد را در معادن بلااستفاده دفن کنید و به بخش خصوصی اجازه دهید آن‌ها را حفر کند
[ترجمه ترگمان]Keynes whimsically برای پرداختن به این اولویت پیشنهاد داد که بطری های پر از پول نقد در معادن متروک دفن شوند و اجازه دهند بخش خصوصی آن ها را دوباره جمع آوری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were crocuses, scattered whimsically throught the front lawn. Lavender, blue, yellow and my favorite pink---little faces bobbing in the bitter wind.
[ترجمه گوگل]آنها کروکوس هایی بودند که به طرز عجیبی در چمن جلویی پراکنده بودند اسطوخودوس، آبی، زرد و صورتی مورد علاقه من --- چهره های کوچکی که در باد تلخ می پیچند
[ترجمه ترگمان]They، whimsically و whimsically در چمن جلو پراکنده بودند لاوندر، آبی، زرد و محبوب من که در باد تندی بالا و پایین می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A touch whimsically, Nim speculated on whether he was falling in love.
[ترجمه گوگل]نیم به طرز عجیبی در مورد اینکه آیا او عاشق شده است یا خیر، حدس زد
[ترجمه ترگمان]بسیار خوب، با توجه به این که آیا عاشق شده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were crocuses, scattered whimsically throughout the front lawn. Lavender, blue, yellow and my favorite pink-little faces bobbing in the bitter wind.
[ترجمه گوگل]آنها کروکوس هایی بودند که به طرز عجیبی در چمن جلویی پراکنده بودند صورت های اسطوخودوس، آبی، زرد و صورتی-کوچک مورد علاقه من که در باد تلخ می پیچند
[ترجمه ترگمان]از روی چمن های جلو، زنبق scattered بودند لاوندر، آبی، زرد و محبوب من که در باد تندی بالا و پایین می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now and again a whimsically painted steeple breaks the horizon, its gilded cupola glittering in the bright spring sun.
[ترجمه گوگل]بارها و بارها یک برج آتش‌سوزی رنگ‌آمیزی افق را می‌شکند، گنبد طلاکاری‌شده‌اش در آفتاب درخشان بهاری می‌درخشد
[ترجمه ترگمان]گاه و بیگاه یک مناره زیبا در افق محو می شود و گنبد مطلا در آفتاب بهاری می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hanging in the corner is a portrait of Leiser whimsically scribbled by Picasso during a get-together in 196
[ترجمه گوگل]در گوشه ای آویزان پرتره ای از لیزر است که پیکاسو به طرز عجیبی در یک گردهمایی در سال 196 نوشته است
[ترجمه ترگمان]آویزان شدن در گوشه، یک پرتره از Leiser whimsically است که در طی دور بعدی در ۱۹۶ میلادی توسط پیکاسو نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Each piece in this stainless steel cutlery set is whimsically fish-shaped, right down to tail, fins, mouth, and eyes.
[ترجمه گوگل]هر قطعه در این ست کارد و چنگال از جنس استنلس استیل به شکل عجیبی ماهی است، درست تا دم، باله ها، دهان و چشم
[ترجمه ترگمان]هر قطعه در این کارد و چنگال های فولادی ضد زنگ ساخته شده است، درست به سمت راست تا دم، باله، دهان و چشم ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once a samurai in Bangkok's cutthroat business world, he now seemed as whimsically rooted to this lush spot as his fantastically sculptured trees.
[ترجمه گوگل]زمانی که یک سامورایی در دنیای تجارت بی‌نظیر بانکوک بود، اکنون به نظر می‌رسید که مانند درختان مجسمه‌سازی خارق‌العاده‌اش در این نقطه سرسبز ریشه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک سامورایی در دنیای تجارت cutthroat بود، اکنون چنان به نظر می رسید که در آن نقطه انبوه و انبوه، همچون درخت های fantastically fantastically بر این نقطه میخکوب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What is more, most buyers of HP's machines are consumers, whose demands shift faster and more whimsically than those of corporate customers.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اکثر خریداران ماشین‌های HP مصرف‌کنندگانی هستند که تقاضاهای آنها سریع‌تر و عجیب‌تر از مشتریان شرکتی تغییر می‌کند
[ترجمه ترگمان]آنچه بیشتر است، بیشتر خریداران ماشین های HP consumers هستند که demands سریع تر و more نسبت به مشتریان شرکتی تغییر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's telling me plainly, 'You're not as young as you once were, '" said Anne whimsically.
[ترجمه گوگل]آن به صراحت به من می‌گوید: «تو مثل سابق جوان نیستی»
[ترجمه ترگمان]آن گفت: به طور واضح به من گفته اند که شما هم مثل سابق جوان نیستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But he was able to set up a file for a nonexistent student, whom he whimsically named God.
[ترجمه گوگل]اما او توانست پرونده ای برای دانش آموزی که وجود نداشت و او را با هوسبازی خدا نامید تشکیل دهد
[ترجمه ترگمان]اما او توانست پرونده ای را برای یک دانش آموز که اصلا وجود ندارد تشکیل دهد، که او نامش را خدا گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He moves through Texas like a tornado--wreaking havoc wherever he goes, but occasionally whimsically sparing a person.
[ترجمه گوگل]او مانند یک گردباد در تگزاس حرکت می کند - هر کجا که می رود ویران می کند، اما گهگاه به طرز عجیبی به کسی رحم می کند
[ترجمه ترگمان]او مثل گردباد از تگزاس عبور می کند - - و هر جا که می رود خرابی به بار می آورد، اما گاهی اوقات یک نفر را نجات می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fancifully; capriciously; playfully; oddly, curiously

پیشنهاد کاربران

به شوخی
با شیطنت
( منبع: دیکشنری هزاره )
به شیوه ای بازیگوشانه، خیال پردازانه، یا هوس بازانه
اغلب برای توصیف اعمال یا رفتاری که غیر جدی و غیرقابل پیش بینی هستند استفاده می شود
اصطلاح "whimsically" اغلب حسی از سبک دلی و خلاقیت را منتقل می کند. این اصطلاح به اعمالی اشاره دارد که بر اساس هوس انجام می شوند، بدون فکر جدی یا برنامه ریزی، و اغلب منجر به نتایج شگفت انگیز و لذت بخش می شوند. این اصطلاح معمولاً در زمینه های هنری و ادبی برای توصیف شخصیت ها، تصمیمات یا اعمالی که بازیگوشانه و خیال پردازانه هستند، استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف: Fancifully, playfully, capriciously
متضاد: Seriously, gravely, methodically
مثال؛
She whimsically decided to paint her living room in bright, bold colors.
The story was filled with whimsically imaginative characters and settings.
He whimsically changed his travel plans at the last minute.

به طور غریبی - به طور وسواسی - هوس بازانه - به طور هوس آلودی - به طور غیر قبال پیش بینی - به طور هوس آلودی - . .
در واقع قید کلمه ی whimsical می باشد.
​in an unusual or slightly silly way that people find either funny or annoying
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : whimsy
✅️ صفت ( adjective ) : whimsical
✅️ قید ( adverb ) : whimsically

بپرس