whelm

/hwelm//welm/

معنی: احاطه کردن، غرق کردن، چپه کردن
معانی دیگر: مغروق کردن، فرا گرفتن، پوشاندن، منکوب کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: whelms, whelming, whelmed
• : تعریف: to engulf, submerge, or overwhelm (esp. in poetry or literature).

جمله های نمونه

1. The spy whelmed his hat down over his eyes.
[ترجمه chatvick] جاسوس کلاهش را تا پوشانده شدن چشمانش پایین آورد
|
[ترجمه گوگل]جاسوس کلاهش را روی چشمانش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]جاسوس کلاهش را روی چشمانش فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was over whelmed by the death of his father.
[ترجمه گوگل]او از مرگ پدرش غمگین بود
[ترجمه ترگمان]مرگ پدرش بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The avalanche whelmed the small mountain village.
[ترجمه گوگل]ریزش بهمن روستای کوچک کوهستانی را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]سقوط بهمن دهکده کوچک کوهستانی را در بر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Learn the meaning of the Whirlpool Whelm blue card and how to play it in 'Magic: The Gathering' in this free card game video from our expert gamer and fantasy game authority.
[ترجمه گوگل]معنی کارت آبی Whirlpool Whelm و نحوه بازی آن را در "Magic: The Gathering" در این ویدیوی بازی کارت رایگان از گیمر متخصص و مرجع بازی های فانتزی ما بیاموزید
[ترجمه ترگمان]معنی کارت آبی whelm را یاد بگیرید و چطور آن را در جادو بازی کنید: این فیلم در این فیلم بازی مجانی کارت بازی را از \"بازیکن\" و \"بازی فانتزی\" ما دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We whelm with tears at this time.
[ترجمه Zahra seyedi] ما در این هنگام با اشک غرق می شویم
|
[ترجمه گوگل]ما در این زمان از اشک غرق می شویم
[ترجمه ترگمان]در این موقع با گریه و زاری شروع به گریه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Counterfeit parts, in fact, could one day over whelm genuine parts.
[ترجمه گوگل]قطعات تقلبی، در واقع، روزی می توانند قطعات اصلی را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت قطعات تقلبی ممکن است روزی بر روی بخش های واقعی whelm
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

غرق کردن (فعل)
flood, deluge, drown, whelm

چپه کردن (فعل)
upset, whelm

انگلیسی به انگلیسی

• flood, cover; deluge; pass over or roll over something so as to submerge it, drown; overwhelm, overcome, overpower

پیشنهاد کاربران

بپرس