[ترجمه گوگل] یک دوچرخه سه چرخ [ترجمه ترگمان] یک دوچرخه سه چرخ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a wheeled bed
تختخواب چرخ دار
2. i wheeled my horse about and galloped back to town
سر اسبم را برگرداندم و چهار نعل به شهر مراجعت کردم.
3. she wheeled around and faced me
او چرخی زد و رو به رویم قرار گرفت.
4. an orderly wheeled me into the operating room
مستخدم بیمارستان مرا (که روی تختخواب چرخ دار قرار داشتم) به اتاق عمل برد.
5. the sun wheeled over the sky
خورشید در آسمان قوس زد.
6. the bridegroom was quickly wheeled to the airport
داماد را به سرعت به فرودگاه بردند.
7. he got on his bicycle and wheeled down the street
سوار دوچرخه اش شد و در خیابان سرازیر شد.
8. At 9 o'clock the patient was wheeled in.
[ترجمه گوگل]ساعت 9 بیمار را چرخاندند [ترجمه ترگمان]ساعت ۹ بعد از ظهر بیمار وارد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Wheeled conveyances of any kind are not allowed in the park.
[ترجمه ان] خاک تو سر همتون که اشتباه گفتید
|
[ترجمه گوگل]وسایل نقلیه چرخدار از هر نوع در پارک مجاز نمی باشند [ترجمه ترگمان]Wheeled از هر نوع، در پارک مجاز نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She wheeled her bicycle across the road.
[ترجمه گوگل]دوچرخهاش را از جاده عبور داد [ترجمه ترگمان]دوچرخه اش را روی جاده حرکت داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He wheeled about and faced his opponent squarely.
[ترجمه گوگل]او چرخید و مستقیماً با حریف خود روبرو شد [ترجمه ترگمان]او چرخی زد و روبروی حریف قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He wheeled and faced his opponent squarely.
[ترجمه گوگل]او چرخ می زد و به طور مستقیم با حریف خود روبرو می شد [ترجمه ترگمان]او چرخی زد و روبروی حریف قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He wheeled my bicycle away from the front of my gate.
[ترجمه گوگل]دوچرخه ام را از جلوی دروازه ام دور کرد [ترجمه ترگمان]دوچرخه اش را از جلوی در من دور کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. She wheeled round to face him and saw him take out a gun.
[ترجمه گوگل]او چرخید تا با او روبرو شود و او را دید که یک تفنگ بیرون آورده است [ترجمه ترگمان]به طرف او چرخید و او را دید که یک تفنگ بیرون آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Then the prosecution wheeled in a surprise witness.
[ترجمه گوگل]سپس دادستانی شاهد یک شاهد غافلگیرکننده بود [ترجمه ترگمان]دادستان با کمال تعجب چرخید و گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
چرخ دار (صفت)
wheeled
انگلیسی به انگلیسی
• equipped with wheels; having wheels; moving with the aid of wheels