wheelchair

/ˈwiːlˌt͡ʃer//ˈwiːlt͡ʃeə/

معنی: صندلی چرخ دار
معانی دیگر: چرخک، نشین بر، صندلی چر  دار، صندلی چر  دار که برای بردن مردم بیماربکارمیبرند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a chair mounted on wheels and propelled manually or electrically, used by those who cannot walk.

جمله های نمونه

1. a motorized wheelchair
صندلی چرخی موتور دار

2. we anchored the wheelchair to the trunk of a tree
صندلی چرخدار را به تنه ی درخت مهار کردیم.

3. Dropped kerbs make wheelchair access easier.
[ترجمه گوگل]پایین آمدن محدودیت ها دسترسی به ویلچر را آسان تر می کند
[ترجمه ترگمان]او نیاز به دسترسی به صندلی چرخدار را آسان تر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He'll be in a wheelchair for the rest of his life.
[ترجمه گوگل]او تا آخر عمر روی ویلچر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تا آخر عمرش روی ویلچر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Disabled visitors are welcome; there is good wheelchair access to most facilities.
[ترجمه گوگل]از بازدیدکنندگان معلول استقبال می شود دسترسی مناسب ویلچر به اکثر امکانات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان معلول خوشامد می گویند؛ دسترسی چرخدار مناسب به اغلب امکانات وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has been able to cast aside her wheelchair.
[ترجمه گوگل]او توانسته است ویلچر خود را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان] اون می تونست ویلچیر رو کنار بزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anthony manoeuvred his wheelchair out from behind his desk.
[ترجمه گوگل]آنتونی ویلچرش را از پشت میز بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]انتونی صندلی چرخدار خود را از پشت میزش بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ramps are needed at exits and entrances for wheelchair users.
[ترجمه گوگل]رمپ در خروجی ها و ورودی ها برای استفاده کنندگان از ویلچر مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]ramps در خارج از خروجی و ورودی های کاربران ویلچر نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I pushed the wheelchair up the ramp and into the supermarket.
[ترجمه گوگل]ویلچر را از سطح شیب دار بالا بردم و وارد سوپرمارکت شدم
[ترجمه ترگمان]من صندلی چرخدار را بالا بردم و به سوپرمارکت نزدیک شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The wheelchair is designed so that it is easy to manipulate.
[ترجمه گوگل]ویلچر طوری طراحی شده است که به راحتی قابل دستکاری است
[ترجمه ترگمان]ویلچر به گونه ای طراحی شده است که دستکاری آن آسان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was enough room for a wheelchair to get in but not to turn round.
[ترجمه گوگل]جای کافی برای سوار شدن ویلچر وجود داشت اما نچرخد
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی جا برای نشستن روی ویلچر بود که بتواند به داخل اتاق بیاید، اما نه برای برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In town, she gets about by wheelchair.
[ترجمه گوگل]در شهر، او با ویلچر رفت و آمد می کند
[ترجمه ترگمان] تو شهر، اون رو ویلچیر - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An electric wheelchair has given her greater mobility.
[ترجمه گوگل]ویلچر برقی به او تحرک بیشتری داده است
[ترجمه ترگمان]یک ویلچیر الکتریکی تحرک بیشتری به او داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's been confined to a wheelchair since the accident.
[ترجمه گوگل]او پس از تصادف روی ویلچر نشسته است
[ترجمه ترگمان]بعد از تصادف فقط روی ویلچر نشسته بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A car accident consigned him to a wheelchair for the rest of his life.
[ترجمه گوگل]تصادف رانندگی او را تا آخر عمر روی ویلچر کشاند
[ترجمه ترگمان]یک تصادف اتومبیل او را تا آخر عمرش به ویلچر متصل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صندلی چرخ دار (اسم)
wheelchair

تخصصی

[عمران و معماری] صندلی چرخدار

انگلیسی به انگلیسی

• chair with wheels used by the handicapped for transportation
a wheelchair is a chair with wheels that sick or disabled people use in order to move about.
medical chair used for transportation when one cannot walk

پیشنهاد کاربران

چَرْخپا [برامده از چرخ و پا]: چرخی که بجای پا استفاده می شود.
منابع• https://vn.amoosin.com/wiki/wheelchair• https://vn.amoosin.com/wiki/چرخپا
صندلی چرخ دار
مثال:
a new kind of wheelchair
یک نوع جدید از صندلی چرخ دار
wheelchair
شین چَرخ ، چَرخ شین ( شین ریشه ی نِشین ، نِ - پیشوند است )
کُرسی گَرد ، کُرسی چَرخ ، کُرسین
نِشینال
غَلت شینه ، شین غَلت
wheelchair ( n ) ( wiltʃɛr ) =a special chair with wheels, used by people who cannot walk, e. g. He's been confined to a wheelchair since the accident.
wheelchair
هم به معنی صندلی چرخدار که تو بانک ها استفاده میشه
یا همون صندلی کامپیوتر
و معنی دیگه ویلچر هست
و بستگی به متن و جمله داره که کدوم کلمه توش بهتره
با تشکر ❤️❤️❤️❤️
اگر مفید و صحیح بود لایک کنید ❤️❤️🥰
ویلچر صندلی چرخ دار
wheelchair ( عمومی )
واژه مصوب: چرخک
تعریف: صندلی چرخ‏داری که از آن برای کمک به حرکت و جابه‏جایی بیماران و معلولان استفاده شود
چَرخَندَلی = چرخ و صندلی
صندلی چرخ دار
ویلچر

بپرس