wheelbarrow

/ˈwiːlˌberoʊ//ˈwiːlbærəʊ/

معنی: چرخ دستی، چرخ خاک کشی
معانی دیگر: فرقون، چر  خاک کشی، چر  دستی، فرقان، با چر  دستی یا چر خاک کشی حمل کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small handcart with one or two wheels mounted in front, two legs at the rear, and horizontal shafts for handles, used esp. by gardeners to transport rocks, soil, leaves, and the like.

جمله های نمونه

1. He trundled a wheelbarrow to the backyard.
[ترجمه گوگل]یک چرخ دستی را به سمت حیاط خلوت برد
[ترجمه ترگمان]چرخ دستی را به حیاط پشتی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She trundled the wheelbarrow down the garden.
[ترجمه گوگل]او چرخ دستی را در باغ به پایین پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]چرخ دستی را به کنار باغ برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I got a brush from the wheelbarrow.
[ترجمه گوگل]از چرخ دستی برس گرفتم
[ترجمه ترگمان] از روی wheelbarrow شونه خالی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He tipped the wheelbarrow on its side.
[ترجمه گوگل]چرخ دستی را به پهلوی آن خم کرد
[ترجمه ترگمان]چرخ دستی را به طرف خود تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wheelbarrow got stuck in a hollow.
[ترجمه گوگل]چرخ دستی در گودی گیر کرد
[ترجمه ترگمان]چرخ دستی در یک گودال گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ken tipped up the wheelbarrow, then stood back to rest.
[ترجمه گوگل]کن چرخ دستی را نوک داد، سپس ایستاد تا استراحت کند
[ترجمه ترگمان]کن چرخ دستی را خبر کرد و بعد عقب رفت تا استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A wheelbarrow mounted version can be switched between different small engines in a farm or industrial plant.
[ترجمه گوگل]یک نسخه سوار بر چرخ دستی را می توان بین موتورهای کوچک مختلف در مزرعه یا کارخانه صنعتی جابجا کرد
[ترجمه ترگمان]یک version wheelbarrow می تواند بین موتورهای کوچک مختلف در یک مزرعه یا کارخانه صنعتی تغییر داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If we fill the wheelbarrow with sand in the pit, it's too heavy to lift out.
[ترجمه گوگل]اگر چرخ دستی را با ماسه در گودال پر کنیم، برای بلند کردن آن خیلی سنگین است
[ترجمه ترگمان]اگر wheelbarrow را با شن پر کنیم، خیلی سنگین است که بلندش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That afternoon the wheelbarrow even stuck when I pulled it off the road for a break.
[ترجمه گوگل]آن روز بعد از ظهر چرخ دستی حتی وقتی آن را برای استراحت از جاده بیرون کشیدم گیر کرد
[ترجمه ترگمان]آن روز بعد از ظهر، wheelbarrow، وقتی آن را از جاده بیرون کشیدم، گیر کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I sat on the wheelbarrow and sank my teeth into a fresh loaf. Dry bread was the norm.
[ترجمه گوگل]روی چرخ دستی نشستم و دندان هایم را در یک نان تازه فرو کردم نان خشک معمول بود
[ترجمه ترگمان]روی چرخ دستی نشستم و دندان هایم را در یک قرص تازه فرو بردم خشک کردن نان نورم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wheelbarrow had been stuck, almost to the axle, but when it came free I toppled with it.
[ترجمه گوگل]چرخ دستی تقریباً به محور چسبیده بود، اما وقتی آزاد شد با آن زمین خوردم
[ترجمه ترگمان]چرخ چرخ دستی تقریبا به اکسل فرورفته بود، اما وقتی آزاد شد با آن به زمین افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then, before hoisting the sail, I trundled the wheelbarrow on to the road.
[ترجمه گوگل]سپس، قبل از اینکه بادبان را بالا ببرم، چرخ دستی را به سمت جاده حرکت دادم
[ترجمه ترگمان]پس از آن که بادبان را برافراشت، wheelbarrow را به جاده نزدیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We tied balloons and streamers to the tents, wheelbarrow and Land Rover and watched them being thrashed by the wind.
[ترجمه گوگل]بادکنک‌ها و استریمرها را به چادرها، چرخ‌چرخ‌ها و لندرور می‌بستیم و کوبیدن آنها توسط باد را تماشا می‌کردیم
[ترجمه ترگمان]ما بالن و نوارهای آویخته به چادرها، wheelbarrow و Land را بستیم و آن ها را تماشا کردیم که توسط باد کتک خورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I secured the locks on the wheelbarrow, crawled under canvas and wrote up the log and two letters.
[ترجمه گوگل]قفل های چرخ دستی را محکم کردم، زیر بوم خزیدم و سیاهه و دو حرف را نوشتم
[ترجمه ترگمان]قفل روی چرخ دستی را بستم و به زیر بوم رفتم و کتاب و دو نامه را نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرخ دستی (اسم)
barrow, wheelbarrow, handwheel, handcart

چرخ خاک کشی (اسم)
wheelbarrow

تخصصی

[عمران و معماری] فرقون

انگلیسی به انگلیسی

• small hand-pushed vehicle for conveying small loads, handbarrow, handcart
a wheelbarrow is a small, open cart with one wheel and handles that is used for carrying things, for example in the garden.

پیشنهاد کاربران

فرقون/چرخ دستی
He used a wheelbarrow to move the soil from the garden.
ممکنه برای فرقون به عنوان مترادف به کار برده بشه: barrow, handcart, handtruck
wheelbarrow ( n ) ( wilˌb�roʊ ) ( also barrow ) =a large open container with a wheel and two handles that you use outside to carry things
wheelbarrow
The Chinese who invented the first wheelbaroow
1 - noun - countable :
barrow
فُرغون
به عنوان مثال :
Camels, vehicles, even wheelbarrows give equanimity in the desert
verb - transitive :
2 - با فرغون چیزی را حمل کردن
wheelbarrow
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/wheelbarrow• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/wheelbarrow• https://www.merriam-webster.com/dictionary/wheelbarrow
ابزار آلات مختلف به انگلیسی:
toolbox = جعبه ابزار
bolt = پیچ 🔩
screw = پیچ
❗️نکته: هم screw و هم bolt به معنای پیچ هستند اما تفاوت آنها در این است که bolt به مهره و واشر برای سفت شدن نیاز دارد اما screw بدون مهره و واشر سفت می شود
...
[مشاهده متن کامل]

nut = مهره
nail = میخ
washer = واشر
screwdriver = پیچ گوشتی 🪛
Philips screwdriver = پیچ گوشتی چهارسو
flathead screwdriver / slotted screwdriver / flat blade screwdriver = پیچ گوشتی دو سو
bradawl = درفش
wrench ( American ) / spanner ( British ) = آچار
adjustable spanner ( British ) / monkey wrench ( American ) = آچار فرانسه
pipe wrench = آچار شلاقی
hammer = چکش 🔨
claw = میخ کشِ چکش
mallet = پتک
saw / handsaw = اره 🪚
chainsaw = اره برقی
circular saw = اره گرد، اره چرخی
hacksaw = اره آهن بُر
coping saw = اره مویی
two man saw = اره دو دست
ax / axe =تبر 🪓
wirecutter = سیم چین
pliers = انبردست
needle - nose pliers / long - nose pliers / snipe - nose pliers = دَم باریک
angle grinder = سنگ فرز
drill = درل
electric drill = دریل برقی
bit = مته
paint roller = غلطک رنگ زنی
utility knife = کاتر، تیغ موکت بری
file = سوهان
flashlight = چراغ قوه 🔦
plastering trowel = ماله گچ کاری، ماله کشته کشی
trowel = بیلچه
shovel = بیل
spade = بیل
❗️تفاوت بین spade و shovel را با یه سرچ ساده در گوگل می توانید مشاهده کنید
plane = رنده نجاری
spirit level = تراز، تراز سنج
vice ( British ) / vise ( American ) = گیره
❗️این گیره با گیره های معمولی که به طور روزمره از آنها استفاده می کنیم فرق دارد. عکس های آن را با سرچ در گوگل مشاهده کنید
tape measure = متر ( نواری )
rake = چنگک
wheelbarrow / barrow = فرغون

مقدار بسیار زیاد
فرغون

فرغون

بپرس