1. He trundled a wheelbarrow to the backyard.
[ترجمه گوگل]یک چرخ دستی را به سمت حیاط خلوت برد
[ترجمه ترگمان]چرخ دستی را به حیاط پشتی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She trundled the wheelbarrow down the garden.
[ترجمه گوگل]او چرخ دستی را در باغ به پایین پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]چرخ دستی را به کنار باغ برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I got a brush from the wheelbarrow.
4. He tipped the wheelbarrow on its side.
[ترجمه گوگل]چرخ دستی را به پهلوی آن خم کرد
[ترجمه ترگمان]چرخ دستی را به طرف خود تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The wheelbarrow got stuck in a hollow.
[ترجمه گوگل]چرخ دستی در گودی گیر کرد
[ترجمه ترگمان]چرخ دستی در یک گودال گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Ken tipped up the wheelbarrow, then stood back to rest.
[ترجمه گوگل]کن چرخ دستی را نوک داد، سپس ایستاد تا استراحت کند
[ترجمه ترگمان]کن چرخ دستی را خبر کرد و بعد عقب رفت تا استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A wheelbarrow mounted version can be switched between different small engines in a farm or industrial plant.
[ترجمه گوگل]یک نسخه سوار بر چرخ دستی را می توان بین موتورهای کوچک مختلف در مزرعه یا کارخانه صنعتی جابجا کرد
[ترجمه ترگمان]یک version wheelbarrow می تواند بین موتورهای کوچک مختلف در یک مزرعه یا کارخانه صنعتی تغییر داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If we fill the wheelbarrow with sand in the pit, it's too heavy to lift out.
[ترجمه گوگل]اگر چرخ دستی را با ماسه در گودال پر کنیم، برای بلند کردن آن خیلی سنگین است
[ترجمه ترگمان]اگر wheelbarrow را با شن پر کنیم، خیلی سنگین است که بلندش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. That afternoon the wheelbarrow even stuck when I pulled it off the road for a break.
[ترجمه گوگل]آن روز بعد از ظهر چرخ دستی حتی وقتی آن را برای استراحت از جاده بیرون کشیدم گیر کرد
[ترجمه ترگمان]آن روز بعد از ظهر، wheelbarrow، وقتی آن را از جاده بیرون کشیدم، گیر کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I sat on the wheelbarrow and sank my teeth into a fresh loaf. Dry bread was the norm.
[ترجمه گوگل]روی چرخ دستی نشستم و دندان هایم را در یک نان تازه فرو کردم نان خشک معمول بود
[ترجمه ترگمان]روی چرخ دستی نشستم و دندان هایم را در یک قرص تازه فرو بردم خشک کردن نان نورم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The wheelbarrow had been stuck, almost to the axle, but when it came free I toppled with it.
[ترجمه گوگل]چرخ دستی تقریباً به محور چسبیده بود، اما وقتی آزاد شد با آن زمین خوردم
[ترجمه ترگمان]چرخ چرخ دستی تقریبا به اکسل فرورفته بود، اما وقتی آزاد شد با آن به زمین افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Then, before hoisting the sail, I trundled the wheelbarrow on to the road.
[ترجمه گوگل]سپس، قبل از اینکه بادبان را بالا ببرم، چرخ دستی را به سمت جاده حرکت دادم
[ترجمه ترگمان]پس از آن که بادبان را برافراشت، wheelbarrow را به جاده نزدیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We tied balloons and streamers to the tents, wheelbarrow and Land Rover and watched them being thrashed by the wind.
[ترجمه گوگل]بادکنکها و استریمرها را به چادرها، چرخچرخها و لندرور میبستیم و کوبیدن آنها توسط باد را تماشا میکردیم
[ترجمه ترگمان]ما بالن و نوارهای آویخته به چادرها، wheelbarrow و Land را بستیم و آن ها را تماشا کردیم که توسط باد کتک خورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I secured the locks on the wheelbarrow, crawled under canvas and wrote up the log and two letters.
[ترجمه گوگل]قفل های چرخ دستی را محکم کردم، زیر بوم خزیدم و سیاهه و دو حرف را نوشتم
[ترجمه ترگمان]قفل روی چرخ دستی را بستم و به زیر بوم رفتم و کتاب و دو نامه را نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید