wham

/ˈwæm//wæm/

معنی: ضرب، صدای تصادم، صدای بهم خوردن اجسام جامد، با تصادم ایجاد صدا کردن
معانی دیگر: (صدای ضربه یا انفجار) بنگ، دنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the loud noise made by a hard blow, heavy falling object, or explosion.
مشابه: thump

- We heard the wham of the bat as it hit the ball outside the park.
[ترجمه گوگل] صدای خفاش را شنیدیم که بیرون پارک به توپ برخورد کرد
[ترجمه ترگمان] ما صدای خفاش ها را شنیدیم که به توپ خارج از پارک برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to imitate the sound of a such a noise.

- Wham! The wrecking ball blasted right through the wall!
[ترجمه گوگل] وام! توپ ویرانگر درست از دیوار عبور کرد!
[ترجمه ترگمان] ! تق صدای اصابت گلوله از دیوار به گوش رسید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: whams, whamming, whammed
• : تعریف: to strike, land with an impact, or explode loudly.

جمله های نمونه

1. Wham! The car hit the wall.
[ترجمه گوگل]وام! ماشین به دیوار خورد
[ترجمه ترگمان]! تق اتومبیل به دیوار اصابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Life is going along nicely and then, wham, you lose your job.
[ترجمه گوگل]زندگی به خوبی پیش می رود و بعد، وام، کار خود را از دست می دهید
[ترجمه ترگمان]زندگی خوب پیش می رود و بعد، خوب، کارتان را از دست می دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Then I met someone and wham, bam, I was completely in love.
[ترجمه گوگل]بعد با یکی آشنا شدم و وام، بم، کاملاً عاشق شدم
[ترجمه ترگمان]بعدش با یه نفر آشنا شدم و بوم، یهو عاشق شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Everything was fine until, wham, the wire snapped.
[ترجمه گوگل]همه چیز خوب بود تا اینکه، وام، سیم پاره شد
[ترجمه ترگمان]همه چیز مرتب بود و بعد سیم قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Here the big trucks roared, wham, and inside two minutes one of them cranked to a stop for me.
[ترجمه گوگل]اینجا کامیون‌های بزرگ غرش کردند، و در عرض دو دقیقه یکی از آنها برای من توقف کرد
[ترجمه ترگمان]در اینجا، ماشین بزرگ می غرید و تلق تلق می کرد و دو دقیقه بعد یکی از آن ها جلوی من توقف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I moved slightly, and wham, the bear hit me again.
[ترجمه گوگل]کمی حرکت کردم و وام، خرس دوباره به من ضربه زد
[ترجمه ترگمان]کمی تکان خوردم و بعد، خرس دوباره به من ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wham 0's bookkeeper could not keep up with the production figures.
[ترجمه گوگل]حسابدار Wham 0 نتوانست با ارقام تولید همراه شود
[ترجمه ترگمان]یک دفتردار ۰ s نمی تواند با ارقام تولید ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There you are driving along and wham! You hit a pothole.
[ترجمه گوگل]وجود دارد که شما در حال رانندگی همراه و وام! به چاله ای زدی
[ترجمه ترگمان]! اینجایی که داری رانندگی می کنی و شترق تو یه چاله افتادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wham - o's new toy was christened the hula hoop.
[ترجمه گوگل]اسباب بازی جدید Wham - o به نام هولا هوپ نامگذاری شد
[ترجمه ترگمان]\/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wham! He slipped and fell.
[ترجمه گوگل]وام! لیز خورد و افتاد
[ترجمه ترگمان]! تق لیز خورد و افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The boys in the cartoon were punching each other - wham, zap!
[ترجمه گوگل]پسرهای کارتون همدیگر را مشت می کردند - وام، زاپ!
[ترجمه ترگمان]بچه ها کارتون داره با مشت به هم مشت می زنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The door struck him in the face with a terrific wham.
[ترجمه گوگل]در با ضربه ای وحشتناک به صورت او زد
[ترجمه ترگمان]در با صدای مهیبی به صورتش خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With the windows all boarded up, that little box went up in a big wham.
[ترجمه گوگل]در حالی که همه پنجره‌ها بالا بود، آن جعبه کوچک به سرعت بالا رفت
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه پنجره ها را تخته کوب کرده بودند، آن جعبه کوچک با صدای مهیبی از جا بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So, he mixed them up with some Avery Island salt, vinegar, other peppers and wham! Tabasco sauce was born.
[ترجمه گوگل]بنابراین، او آنها را با مقداری نمک جزیره Avery، سرکه، فلفل های دیگر و wham مخلوط کرد! سس تاباسکو متولد شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین او آن ها را با مقداری نمک و سرکه و دیگر فلفل و wham مخلوط کرد سس Tabasco به دنیا اومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضرب (اسم)
chop, impact, strike, stroke, hit, bop, shock, beat, butt, drum, blow, impulse, multiplication, coining, bruise, fib, box, buffet, buff, punch, slash, smite, cob, coinage, stab, wham, ictus, sock

صدای تصادم (اسم)
grate, wham

صدای بهم خوردن اجسام جامد (اسم)
wham

با تصادم ایجاد صدا کردن (فعل)
wham

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) loud noise (from impact)
strike, hit powerfully; slam; make a slamming noise
you use wham to indicate that something such as a punch, kick, or idea happens suddenly or forcefully; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس