whacked

/ˈwækt//wækt/

(خودمانی)، خسته، از پا افتاده، بی رمق (whacked-out هم می گویند)

جمله های نمونه

1. James whacked the ball over the net.
[ترجمه گوگل]جیمز توپ را از بالای دروازه عبور داد
[ترجمه ترگمان] جیمز \"توپ رو خورد روی تور\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He whacked the tree trunk with his stick.
[ترجمه گوگل]با چوبش تنه درخت را کوبید
[ترجمه ترگمان]تنه درخت را با عصایش ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She whacked him with her handbag.
[ترجمه گوگل]با کیف دستی اش او را کوبید
[ترجمه ترگمان]با کیف دستی اش ضربه ای به او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ow! You whacked me with your elbow!
[ترجمه گوگل]اوه! تو مرا با آرنج کوبید!
[ترجمه ترگمان]! آخ! تو با آرنج منو زدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Everyone was running around naked. It was totally whacked.
[ترجمه گوگل]همه برهنه دور هم می دویدند کلا کوبیده شده بود
[ترجمه ترگمان]همه لخت اینور اونور میچرخن کاملا داغون شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Someone whacked him on the head.
[ترجمه گوگل]یک نفر به سرش زد
[ترجمه ترگمان] یه نفر به سرش ضربه زده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do you know that the government has whacked up the taxes again?
[ترجمه گوگل]آیا می دانید که دولت دوباره مالیات ها را افزایش داده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا می دانید که دولت دوباره به این مالیات ضربه زده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Filling stations have whacked as much as a dime off their regular prices.
[ترجمه گوگل]پمپ بنزین ها به اندازه یک سکه از قیمت های معمولی خود کاسته اند
[ترجمه ترگمان]پمپ های بنزین نیز به اندازه یک سنت از قیمت عادی خود ضربه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She whacked him in the mouth.
[ترجمه گوگل]او را در دهان او کوبید
[ترجمه ترگمان] دهنش رو باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You look absolutely whacked.
[ترجمه گوگل]شما کاملاً ژولیده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] کاملا داغون به نظر میای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Guided by the sound, Dunn moved in and whacked him on the head with a spring-loaded cosh.
[ترجمه گوگل]با هدایت صدا، دان وارد خانه شد و با کمک فنر بر سر او ضربه زد
[ترجمه ترگمان]دان با راهنمایی این صدا به داخل رفت و با a بار به سر او ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The mallet whacked into the wooden ball, and the women laughed as the men groaned.
[ترجمه گوگل]پتک به توپ چوبی برخورد کرد و زنان در حالی که مردان ناله می کردند می خندیدند
[ترجمه ترگمان]چکش به توپ چوبی کوبیده شد و زن ها همچنان که مردان ناله می کردند، خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Suddenly a heavy hand whacked him in the shoulder blades.
[ترجمه گوگل]ناگهان دستی سنگین به تیغه های شانه های او ضربه زد
[ترجمه ترگمان]ناگهان دستی سنگین به شانه او خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He whacked his pants leg with the dowel.
[ترجمه گوگل]با رولپلاک ساق شلوارش را کوبید
[ترجمه ترگمان] پای شلوارش رو با the خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tired, bushed (informal); high, drugged (slang)
if you are whacked, you are extremely tired; an informal word.

پیشنهاد کاربران

This slang term refers to the act of killing someone, often in a violent or brutal manner. It is commonly associated with organized crime and gang - related activities.
این اصطلاح عامیانه به عمل کشتن شخصی، اغلب به شیوه ای خشونت آمیز یا وحشیانه اشاره دارد. معمولاً با جنایات سازمان یافته و فعالیت های مرتبط با باندها مرتبط است.
...
[مشاهده متن کامل]

He got whacked because he crossed the boss.
The city has seen a rise in whacked individuals in recent years.
I think the victim was whacked by someone they knew.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-execution/
I'm whacked = I'm tired
ضربه زدن ، کشتن
ضربه زدن، ضربه زدن با خشم، به لرزه انداختن با ضربه زدن

بپرس