wether

/ˈweðər//ˈweðə/

معنی: خواجه، قوچ، قوچ اخته، گوسفند اخته
معانی دیگر: راک اخته، گوسفند خصی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a castrated ram.

جمله های نمونه

1. Give never the wolf the wether.
[ترجمه گوگل]هرگز آب و هوا را به گرگ نده
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت گرگ را به من عطا نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Give never the wolf the wether to keep.
[ترجمه گوگل]هرگز به گرگ آب و هوایی نده که نگه دارد
[ترجمه ترگمان]به گرگ فرصت بده تا حفظش کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm not sure wether I can win the honor ; it a bird in the bush.
[ترجمه گوگل]من مطمئن نیستم که آیا بتوانم این افتخار را کسب کنم پرنده ای است در بوته
[ترجمه ترگمان]مطمئن نیستم که بتوانم آن افتخار را ببرم؛ یک پرنده در بوته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The importance is wether am happy with this person!
[ترجمه گوگل]مهم این است که آیا با این شخص راضی هستم!
[ترجمه ترگمان]اهمیت این است که آیا از این فرد راضی هستم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because of excellent wether conditions and extremely strong signals, Venusian scientists were able to get valuable information as to rhe feasibility of a manned flying saucer landing on earth.
[ترجمه گوگل]به دلیل شرایط آب و هوایی عالی و سیگنال‌های بسیار قوی، دانشمندان ونوسی توانستند اطلاعات ارزشمندی در مورد امکان‌پذیری فرود بشقاب پرنده سرنشین دار بر روی زمین به دست آورند
[ترجمه ترگمان]به دلیل شرایط هوا خوب و سیگنال های بسیار قوی، دانشمندان Venusian توانستند اطلاعات ارزشمندی به دست آورند تا امکان فرود آمدن یک saucer در حال پرواز بر روی زمین فراهم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In fine, wether success, or, affirmative failure, all want to do the best.
[ترجمه گوگل]خوب، موفقیت در آب و هوا، یا شکست مثبت، همه می خواهند بهترین را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]در خوب، از موفقیت، یا شکست مثبت، همه می خواهند بهترین کار را بکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anyone who stops learning is old, wether at twenty or eighty.
[ترجمه گوگل]هرکسی که از یادگیری دست بکشد پیر است، چه در بیست و چه هشتاد سالگی
[ترجمه ترگمان]هر کسی که یادگیری را متوقف کند قدیمی است، در سن بیست یا هشتاد سالگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wether It'shines or rains, we will be there!
[ترجمه گوگل]چه بدرخشد و چه باران، ما آنجا خواهیم بود!
[ترجمه ترگمان]چه می درخشد و چه باران، ما آنجا خواهیم بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I feel the wether forecast is always inaccurate.
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم پیش بینی آب و هوا همیشه نادرست است
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که پیش بینی هوا همیشه نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We couldn ? ? t change the wether, but we could later out heart!
[ترجمه گوگل]ما توانستیم؟ ? آب و هوا را تغییر نمی دهیم، اما بعداً می توانیم از دل خارج شویم!
[ترجمه ترگمان]نتونستیم؟ the رو عوض کن، اما ما می تونیم بعدا قلب رو از دست بدیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We will analyse the situation wether Inter needs to buy new players or not.
[ترجمه گوگل]ما وضعیتی را که آیا اینتر به خرید بازیکنان جدید نیاز دارد یا خیر، تجزیه و تحلیل خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما وضعیت موجود برای خرید بازیکنان جدید را بررسی خواهیم کرد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We asked him wether Russian like golf or not.
[ترجمه گوگل]از او پرسیدیم که آیا هوای روسی را دوست دارد یا نه؟
[ترجمه ترگمان]ما از او پرسیدیم که آیا روسی مانند گلف است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I wonder wether you can walk when you wear them.
[ترجمه گوگل]من نمی دانم وقتی آنها را می پوشید می توانید راه بروید
[ترجمه ترگمان]من تعجب می کنم که چرا وقتی آن ها را می پوشی، می توانی پیاده بروی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The last value defines wether the light is positional or directional.
[ترجمه گوگل]آخرین مقدار مشخص می کند که نور موقعیتی یا جهت دار است
[ترجمه ترگمان]آخرین مقدار مشخص می کند که آیا نور موقعیت مکانی یا جهتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواجه (اسم)
neuter, host, boss, eunuch, wether, dignitary, vizier, merchant, owner, man of distinction, wazir, wealthy man

قوچ (اسم)
ram, wether, buck

قوچ اخته (اسم)
wether

گوسفند اخته (اسم)
wether

انگلیسی به انگلیسی

• castrated ram

پیشنهاد کاربران

Name: اسم
علوم دامی: گوسفند اخته/بز اخته
بگی . گفتن . بگو

بپرس