westernmost

/ˈwestənmoʊst//ˈwestənməʊst/

معنی: غربی ترین، واقع در منتهی الیه غرب
معانی دیگر: باختری ترین بخش، (در) غربی ترین جا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: farthest west.

مترادف ها

غربی ترین (صفت)
westernmost

واقع در منتهی الیه غرب (صفت)
westernmost

انگلیسی به انگلیسی

• located furthest to the west
the westernmost part of an area or the westernmost thing in a line is the one that is farther towards the west than any other.

پیشنهاد کاربران

بپرس