westernize

/ˈwestərˌnaɪz//ˈwestənaɪz/

(از نظر شخصیت و آداب و غیره) غربی کردن، باختر گرای کردن، غربی کردن، غربی شدن، تمدن غربی را پذیرفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: westernizes, westernizing, westernized
• : تعریف: to spread western customs, ideas, or values to.

جمله های نمونه

1. The islands have been westernized by the growth of tourism.
[ترجمه گوگل]این جزایر با رشد گردشگری غربی شده اند
[ترجمه ترگمان]این جزایر تحت تاثیر رشد گردشگری قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tunisian culture has been westernized.
[ترجمه گوگل]فرهنگ تونس غربی شده است
[ترجمه ترگمان]فرهنگ تونس westernized بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was the most southerly westernized town, the last in which we saw television aerials.
[ترجمه گوگل]این جنوبی ترین شهر غربی بود، آخرین شهری که در آن آنتن های تلویزیونی دیدیم
[ترجمه ترگمان]این آخرین شهر westernized در جنوب شهر بود که ما در آن تلویزیون دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In 1990s′, the international hostile force has accelerated its steps to use religionary issues to "westernize" and "decompound" our country.
[ترجمه گوگل]در دهه 1990، نیروی متخاصم بین‌المللی گام‌های خود را برای استفاده از مسائل مذهبی برای «غرب‌سازی» و «تجزیه» کشورمان تسریع کرده است
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۹۰، نیروهای مخالف بین المللی گام های خود برای استفاده از \"westernize\" و \"decompound\" کشورمان را افزایش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Modernization is equal to westernize or Europeanize, modern road is not have only.
[ترجمه گوگل]مدرنیزاسیون مساوی است با غربی شدن یا اروپایی شدن، جاده مدرن تنها داشتن نیست
[ترجمه ترگمان]نوسازی برابر با westernize یا Europeanize است، راه جدید تنها کافی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is assumed that modernization is to westernize and the western approach is the only one that the globe should follow.
[ترجمه گوگل]فرض بر این است که مدرنیزاسیون برای غربی شدن است و رویکرد غربی تنها رویکردی است که جهان باید از آن پیروی کند
[ترجمه ترگمان]فرض بر این است که مدرن سازی فرارسیده است و رویکرد غربی تنها مسیری است که جهان باید آن را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We might try to "westernize" some Chinese dishes.
[ترجمه گوگل]ممکن است سعی کنیم برخی از غذاهای چینی را "غربی" کنیم
[ترجمه ترگمان]ما ممکن است سعی کنیم برخی از غذاهای چینی را \"westernize\" کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The whole sales westernize of the Chinese contemporary art has become overwhelmed with the economic expansion overturn both in system and speed.
[ترجمه گوگل]کل فروش غربی هنر معاصر چینی با واژگونی توسعه اقتصادی هم در سیستم و هم از نظر سرعت غرق شده است
[ترجمه ترگمان]کل فروش آثار هنری معاصر چین تحت تاثیر توسعه اقتصادی هم در سیستم و هم در سرعت قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the political emphasis shifts, Bulgaria will inevitably become more westernized.
[ترجمه گوگل]با تغییر تاکیدات سیاسی، بلغارستان ناگزیر غربی تر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]با تغییر تاکید سیاسی، بلغارستان به طور اجتناب ناپذیری تحت فشار قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I realized in my reaction to all this how Westernized I had become, for this was very much an accepted practice.
[ترجمه گوگل]من در واکنشم به همه اینها متوجه شدم که چقدر غربی شده ام، زیرا این یک عمل بسیار پذیرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]در عکس العمل من نسبت به این که چقدر خوب شده بودم، متوجه شدم، چرا که این عمل بسیار پذیرفته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The daily diet in 1990 for executives of all Westernized economies is rich with the language of intense change.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی روزانه در سال 1990 برای مدیران تمام اقتصادهای غربی غنی از زبان تغییرات شدید است
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی روزانه در سال ۱۹۹۰ برای مدیران همه اقتصادهای Westernized غنی از زبان تغییر شدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So stubbornly opposed to the popularity of English will only close the door opening to the outside world, and the overall westernize China will lead to the loss of cultural identity.
[ترجمه گوگل]بنابراین مخالفت سرسختانه با محبوبیت زبان انگلیسی تنها درها را به روی جهان خارج می بندد و به طور کلی غربی شدن چین منجر به از دست دادن هویت فرهنگی می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، با سرسختانه مخالف محبوبیت انگلیسی، تنها دری که به دنیای خارج باز می شود را می بندد، و چین کلی چین منجر به از دست دادن هویت فرهنگی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Once face Calais, you can see not only the beauty of large, and almost be a Westernize communities elegant and prosperity Company.
[ترجمه گوگل]هنگامی که با کاله روبرو می شوید، می توانید نه تنها زیبایی های بزرگ را ببینید و تقریباً یک شرکت غربی سازی زیبا و شکوفایی باشید
[ترجمه ترگمان]شما زمانی با کاله مواجه خواهید شد، نه تنها زیبایی بزرگ را خواهید دید و تقریبا به یک شرکت مجلل و ثروتمند تبدیل خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She lacks confidence, explains Min-kyong's mother, a problem she hopes will be solved when her pre-teen undergoes plastic surgery, to westernize her eyes.
[ترجمه گوگل]مادر مین کیونگ توضیح می‌دهد که او اعتماد به‌نفس ندارد، مشکلی که امیدوار است وقتی نوجوانش تحت عمل جراحی پلاستیک قرار می‌گیرد، حل شود تا چشمانش غربی شود
[ترجمه ترگمان]او به مادر مین - توضیح می دهد که او فاقد اعتماد است، مشکلی که او امیدوار است زمانی حل شود که نوجوان قبل از جراحی پلاستیک تحت عمل جراحی پلاستیک قرار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• adopt western customs or styles, cause to resemble customs or practices of europe and/or america (also westernise)
if a society or system is westernized, ideas and behaviour which are common in the united states, canada, and western and southern europe are introduced into it.

پیشنهاد کاربران

بپرس