western hemisphere

/ˈwestərnˈheməsˌfɪr//ˈwestənˈhemɪsfɪə/

معنی: نیمکره غربی
معانی دیگر: نیمکره ی غربی، امریکای شمالی و جنوبی (گاهی شامل اروپای غربی نیز می شود)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the half of the earth that includes North, Central, and South America.

جمله های نمونه

1. The Western hemisphere would soon be in range of and vulnerable to Soviet intercontinental ballistic missiles, carrying megaton warheads.
[ترجمه گوگل]نیمکره غربی به زودی در برد موشک های قاره پیما شوروی قرار می گیرد و کلاهک های مگاتون حمل می کند
[ترجمه ترگمان]نیم کره غربی به زودی در محدوده وسیعی از موشک های بالستیک بین قاره ای شوروی خواهد بود که کلاهک های هسته ای حمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Today is Christmas in western hemisphere and the Birthday of Amitabha Buddha in eastern hemisphere according to Chinese Buddhist tradition.
[ترجمه گوگل]امروز کریسمس در نیمکره غربی و تولد آمیتابا بودا در نیمکره شرقی طبق سنت بودایی چین است
[ترجمه ترگمان]امروزه در نیم کره غربی و تولد بودا در نیم کره شرقی بنا به سنت بودایی چین، کریسمس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The American navy would defend and patrol the Western Hemisphere.
[ترجمه گوگل]نیروی دریایی آمریکا از نیمکره غربی دفاع و گشت زنی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی آمریکا از نیم کره غربی دفاع و پاسداری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If, say, the Western Hemisphere were sterilized, there would soon be a cataclysmic spiritual crisis.
[ترجمه گوگل]اگر مثلاً نیمکره غربی عقیم می شد، به زودی یک بحران روحی فاجعه بار رخ می داد
[ترجمه ترگمان]اگر مثلا نیم کره غربی ضدعفونی شد، به زودی یک بحران روحی انقلابی رخ خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the Western hemisphere it was signalized by the discovery and treatment of the native metals.
[ترجمه گوگل]در نیمکره غربی با کشف و درمان فلزات بومی مشخص شد
[ترجمه ترگمان]در نیم کره غربی، کشف و تصفیه فلزات بومی از خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But the problems of the western hemisphere remained acute.
[ترجمه گوگل]اما مشکلات نیمکره غربی حاد باقی ماند
[ترجمه ترگمان]اما مشکلات نیم کره غربی همچنان حاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They say God spoke to them and told them to go on a mission to the poorest country in the Western Hemisphere.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند خدا با آنها صحبت کرده و به آنها گفته است که به فقیرترین کشور نیمکره غربی برای ماموریت بروید
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند که خدا با آن ها صحبت کرده و به آن ها گفته بود که به ماموریتی به فقیرترین کشور در نیم کره غربی بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The target: an agreement among all the nations of the Western Hemisphere to cooperate in cutting the flow of firearms.
[ترجمه گوگل]هدف: توافق بین تمام کشورهای نیمکره غربی برای همکاری در قطع جریان سلاح گرم
[ترجمه ترگمان]هدف: توافقنامه میان تمام کشورهای نیم کره غربی برای هم کاری در کاهش جریان سلاح گرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ultimately, Mitsubishi could make Orlando the service headquarters for its Western Hemisphere power business.
[ترجمه گوگل]در نهایت، میتسوبیشی می تواند اورلاندو را به مقر خدماتی برای تجارت برق نیمکره غربی خود تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، میتسوبیشی می توانست از مرکز خدمات برای تجارت نیروی غربی خود استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This requirement to keep nuclear weapons out of the southern part of the western hemisphere is reinforced by Protocol 11 of the treaty.
[ترجمه گوگل]این الزام برای دور نگه داشتن سلاح های هسته ای از قسمت جنوبی نیمکره غربی توسط پروتکل 11 این معاهده تقویت شده است
[ترجمه ترگمان]این الزام برای دور نگهداشتن سلاح های هسته ای از بخش جنوبی نیم کره غربی با پروتکل ۱۱ پیمان تقویت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It would be the first major peacekeeping force deployed in the Western Hemisphere.
[ترجمه گوگل]این اولین نیروی مهم حافظ صلح خواهد بود که در نیمکره غربی مستقر می شود
[ترجمه ترگمان]این اولین نیروی حافظ صلح بزرگ در نیم کره غربی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both measures limited the employment of troops to the Western hemisphere.
[ترجمه گوگل]هر دو اقدام، استخدام نیروها را به نیمکره غربی محدود کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو معیار اشتغال نیروهای نظامی به نیم کره غربی را محدود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The 625-strong observer force, which will have a six-month renewable mandate, is the first in the Western hemisphere.
[ترجمه گوگل]نیروی ناظر 625 نفری که یک مأموریت شش ماهه تجدیدپذیر خواهد داشت، اولین نیروی ناظر در نیمکره غربی است
[ترجمه ترگمان]این اولین نیروی ناظر قوی، که یک دستور تجدید پذیر شش ماهه دارد، اولین قدرت در نیم کره غربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Photograph by James L. AmosA lone man perches on an outcrop on Gunnison Island amid the shimmering expanse of Great Salt Lake, the largest salt lake in the western hemisphere.
[ترجمه گوگل]عکس از جیمز ال آموس مردی تنها در میان وسعت درخشان دریاچه نمک بزرگ، بزرگترین دریاچه نمک در نیمکره غربی، روی رخنمونی در جزیره گانیسون نشسته است
[ترجمه ترگمان]عکس از جیمز آل در میان پهنه کم نور دریاچه بزرگ سالت لیک، بزرگ ترین دریاچه نمک در نیم کره غربی بر روی یک صخره فرود می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیمکره غربی (اسم)
western hemisphere

انگلیسی به انگلیسی

• western half of the globe, hemisphere which includes north and south america

پیشنهاد کاربران

بپرس