welt

/ˈwelt//welt/

معنی: تاول، لبه، ورم، نوار باریک، نوار، حاشیه چرمی دور چیزی، شلاق زدن، مغزی گذاشتن
معانی دیگر: (کفاشی و خیاطی) مغزی، برجستگی حاشیه، (بافندگی) پیکه، (در اثر شلاق یا ضربه) برجستگی پوست بدن، مغزی دار کردن، دارای حاشیه ی برجسته کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a strip of leather sewn along the seam that joins the sole and upper of a shoe to reinforce the seam.

(2) تعریف: a narrow length of fabric, often covering a cord, that is sewn along an edge or seam of a garment, cushion, or slipcover.

(3) تعریف: a raised ridge or bump on the skin, caused by a cut or blow, as from a whip, or by an allergic reaction; weal.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: welts, welting, welted
(1) تعریف: to reinforce or decorate with one or more welts.

(2) تعریف: to raise welts on, as by whipping.

جمله های نمونه

1. Die bunte Welt, nicht zu ernst nehmen .
[ترجمه گوگل]Die bunte Welt, nicht zu ernst nehmen
[ترجمه ترگمان]Die bunte، nicht، nicht ernst nehmen
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. After knitting the welt, transfer all the stitches to the main bed.
[ترجمه گوگل]بعد از بافتن بافتن، تمام بخیه ها را به تخت اصلی منتقل کنید
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه دست به دست هم زد، همه بخیه ها را به تخت خواب اصلی منتقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Junge Welt printed a photograph of some demonstrators.
[ترجمه گوگل]Junge Welt عکسی از برخی تظاهرکنندگان چاپ کرد
[ترجمه ترگمان]\"Junge ولت\" عکسی از برخی از تظاهرکنندگان را چاپ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I speculated endlessly about that welt.
[ترجمه گوگل]من بی وقفه در مورد آن ولش گمانه زنی کردم
[ترجمه ترگمان]بی وقفه در این باره فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Welt sneaked about at night and removed all the wooden furniture in the school and replaced it with metal furniture.
[ترجمه گوگل]آقای ولت شبانه یواشکی رفت و تمام وسایل چوبی مدرسه را برداشت و مبلمان فلزی را جایگزین آن کرد
[ترجمه ترگمان]آقای ولت به اطراف خزید و تمام وسایل چوبی را در مدرسه بیرون آورد و جای آن را با وسایل فلزی عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Welt and Mr Walpit each built a special cage for the Bookman.
[ترجمه گوگل]آقای ولت و آقای والپیت هر کدام یک قفس مخصوص برای بوکمن ساختند
[ترجمه ترگمان]آقای ولت و آقای Walpit هر کدام یک قفس مخصوص برای the ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most start with a welt and then change to the main stitch and there may even be some shaping to do.
[ترجمه گوگل]اکثراً با جوش شروع می‌کنند و سپس به کوک اصلی تغییر می‌دهند و حتی ممکن است مقداری شکل دهی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اغلب با یک ضربه آرنج شروع می شود و بعد به بخیه زدن اصلی تغییر می کند و ممکن است برخی شکل دهی به بخیه باقی مانده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Touching the welt, Howard tried to blink back tears before going inside.
[ترجمه گوگل]هاوارد با دست زدن به حلقه، سعی کرد قبل از رفتن به داخل، اشک هایش را پلک بزند
[ترجمه ترگمان]هوا رد شد، هوا رد شد، هوا رد شد و پیش از رفتن به خانه اشک از چشمانش سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The 2x2 welt is useful if you want a rib which pulls in more tightly than the 2x1 welt.
[ترجمه گوگل]جوش 2x2 مفید است اگر می خواهید دنده ای محکم تر از جوش 2x1 به داخل بکشد
[ترجمه ترگمان]۲ x۲ نیز در صورتی مفید است که شما یک دنده را بخواهید که با فشار بیشتر از دهانه ۲ x۱ به پایین کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Just below his left shoulder was a raised welt, about four inches long.
[ترجمه گوگل]درست در زیر شانه چپ او یک پیچ برآمده به طول حدود چهار اینچ وجود داشت
[ترجمه ترگمان]درست زیر شانه چپش ضربه محکمی به دست بود حدود چهار اینچ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Deutschland hat das zweitgroBte Autobahnnetz der Welt.
[ترجمه گوگل]Deutschland hat das zweitgroBte Autobahnnetz der Welt
[ترجمه ترگمان]کلاه Deutschland das Autobahnnetz ون درمرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "The Tijuana Tornado" had a badly swollen welt under his right eye by the end of the fourth and routinely ate over 60 percent of Pacquiao's power punches the rest of way.
[ترجمه گوگل]"The Tijuana Tornado" تا پایان چهارمین بازی به شدت زیر چشم راستش ورم کرده بود و به طور معمول بیش از 60 درصد از مشت های قدرت پاکیائو را در بقیه راه می خورد
[ترجمه ترگمان]\"گردباد Tijuana\" در زیر چشم راستش ورم کرده بود و به طور معمول بیش از ۶۰ درصد برق Pacquiao را می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A bright red welt rose on his arm.
[ترجمه گوگل]رگه قرمز روشنی روی بازویش بلند شد
[ترجمه ترگمان]سرش را به علامت تایید تکان داد و سرش را به علامت تایید تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Banana welt wilt was first reported in Ethiopia in the late 1960 s.
[ترجمه گوگل]پژمردگی موز اولین بار در اواخر دهه 1960 در اتیوپی گزارش شد
[ترجمه ترگمان]Banana Banana اولین بار در اواخر دهه ۱۹۶۰ در اتیوپی گزارش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاول (اسم)
blain, gall, blister, scorch, scald, bleb, welt

لبه (اسم)
border, edge, margin, point, mouthpiece, track, fringe, verge, lip, hem, rim, edging, ledge, margent, brim, marge, ridge, spike, rand, selvage, selvedge, welt

ورم (اسم)
bulge, tumidity, edema, dropsy, botch, tympany, swelling, bunny, tumor, node, tumefaction, turgidity, welt, tumescence

نوار باریک (اسم)
stria, spline, welt

نوار (اسم)
screed, fillet, filet, ribbon, band, strip, tape, braid, swath, riband, swathe, lace, ligature, fascia, rand, ribband, welt

حاشیه چرمی دور چیزی (اسم)
welt

شلاق زدن (فعل)
flog, beat, belt, thong, baste, whip, thrash, whiplash, wallop, flail, belabor, belabour, leather, horse, cat, flagellate, horsewhip, scutch, welt

مغزی گذاشتن (فعل)
welt

تخصصی

[زمین شناسی] یک اصطلاح غیرزایشی که توسط بوچر (1933) برای بخش برجسته پوسته کره زمین در هر اندازه ای، با یک رشد خطی مشخص و مجزا استفاده شد. مقایسه شود با: furrow.

انگلیسی به انگلیسی

• strip of leather on shoe; bump on skin (from a lash, bite etc.); border of garment, reinforcement of a seam
whip, flog; sew a border or a reinforcement on a seam; strengthen joint between sole and upper of shoe with piece of leather
a welt is a mark which is made on someone's skin, usually by a blow from something such as a whip or sword.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A raised mark on the skin, like a bruise
🔍 مترادف: Bruise
✅ مثال: He had a large welt on his arm from where he was struck.
شیرین رضایی
یک کلمه ی آلمانی به معنای دنیوی و unwelt هم متضاد آن ، به معنای غیر دنیایی می باشد

بپرس