wellness

/ˈwelnəs//ˈwelnəs/

معنی: حسن، نیکی
معانی دیگر: تندرستی، سلامتی، خوبی

جمله های نمونه

1. The college has established a wellness program for its students.
[ترجمه گوگل]این کالج یک برنامه سلامتی برای دانشجویان خود ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]این کالج یک برنامه سلامت برای دانش آموزانش ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In Denmark, regular health visiting promotes wellness by developing healthier children.
[ترجمه گوگل]در دانمارک، بازدید منظم از سلامتی با پرورش کودکان سالم‌تر، سلامتی را ارتقا می‌دهد
[ترجمه ترگمان]در دانمارک، بازدید منظم از سلامت، سلامتی را از طریق توسعه کودکان سالم تر ترویج می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The institute trains people to manage wellness programs for industries, schools, communities and hospitals.
[ترجمه گوگل]این موسسه افراد را برای مدیریت برنامه های سلامتی برای صنایع، مدارس، جوامع و بیمارستان ها آموزش می دهد
[ترجمه ترگمان]این موسسه مردم را آموزش می دهد تا برنامه های خوبی برای صنایع، مدارس، جوامع و بیمارستان ها را مدیریت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The strong points of TERA WELLNESS CLUB are high-quality and complete hardware equipments, mature management, operation and marketing system.
[ترجمه گوگل]نقاط قوت TERA WELLNESS CLUB تجهیزات سخت افزاری با کیفیت و کامل، مدیریت بالغ، بهره برداری و سیستم بازاریابی است
[ترجمه ترگمان]نقاط قوی باشگاه tera wellness دارای کیفیت بالا و تجهیزات سخت افزاری کامل، مدیریت کامل، عملیات و سیستم بازاریابی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wellness for men sometimes may be different than wellness for women.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ممکن است سلامتی برای مردان با سلامتی زنان متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]سلامتی برای مردان ممکن است متفاوت از سلامتی زنان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rhonda Jordan, Kraft's president of health and wellness, puts the problem simply.
[ترجمه گوگل]روندا جردن، رئیس بخش سلامت و تندرستی کرافت، مشکل را به سادگی بیان می کند
[ترجمه ترگمان]Rhonda جردن، رئیس بهداشت و سلامت کرافت، مشکل را به سادگی مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please find the Integrated Community Centre for Mental Wellness (ICCMW) on Social Welfare Department for more Details.
[ترجمه گوگل]لطفاً برای جزئیات بیشتر، مرکز جامعه یکپارچه برای سلامت روان (ICCMW) را در بخش رفاه اجتماعی بیابید
[ترجمه ترگمان]لطفا مرکز جمعی اجتماعی برای سلامت روانی (ICCMW)را در اداره رفاه اجتماعی برای جزئیات بیشتر پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We need to promote health and wellness!
[ترجمه گوگل]ما باید سلامت و تندرستی را ارتقا دهیم!
[ترجمه ترگمان]ما باید سلامت و رفاه را ترویج کنیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Kosmo a contemporary lifestyle brand dedicated to wellness.
[ترجمه گوگل]Kosmo یک برند سبک زندگی معاصر است که به سلامتی اختصاص دارد
[ترجمه ترگمان]Kosmo یک برند سبک زندگی است که به سلامتی اختصاص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can birth be viewed from the perspective of wellness?
[ترجمه گوگل]آیا می توان به تولد از منظر سلامتی نگاه کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا می تواند از دیدگاه رفاه مشاهده شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Barnes writes on nutrition and wellness in English and Chinese.
[ترجمه گوگل]بارنز در مورد تغذیه و تندرستی به انگلیسی و چینی می نویسد
[ترجمه ترگمان]بارنز در زمینه تغذیه و سلامت در زبان انگلیسی و چینی می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We slept late and enjoyed the food and wellness areas of the Cavallino Bianco.
[ترجمه گوگل]ما دیر خوابیدیم و از غذا و مناطق سلامتی کاوالینو بیانکو لذت بردیم
[ترجمه ترگمان]تا دیروقت خوابیدیم و از مناطق رفاه و سلامت of Cavallino لذت بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Beginning next year, preventive care –including annual physicals, wellness exams, and tests like mammograms –will be free for seniors as well.
[ترجمه گوگل]از سال آینده، مراقبت‌های پیشگیرانه - از جمله معاینات فیزیکی سالانه، سلامتی، و آزمایش‌هایی مانند ماموگرافی - برای سالمندان نیز رایگان خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در آغاز سال آینده، مراقبت های پیشگیرانه - از جمله معاینات پزشکی، آزمون های سلامتی، و آزمایش ها مثل ماموگرافی - برای سالمندان نیز رایگان خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Its aim is to localise "wellness" in much the way it has adapted its coffees to various markets.
[ترجمه گوگل]هدف آن بومی سازی «سلامتی» به شیوه ای است که قهوه های خود را با بازارهای مختلف تطبیق داده است
[ترجمه ترگمان]هدف آن \"رفاه\" است، به گونه ای که نسبت به بازارهای مختلف coffees را تطبیق داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She maintained wellness by proper diet, adequate exercise, and healthy habits.
[ترجمه گوگل]او سلامتی خود را با رژیم غذایی مناسب، ورزش کافی و عادات سالم حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی مناسب، ورزش کافی و عادات سالم را نیز حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حسن (اسم)
virtue, advantage, beauty, goodness, wellness

نیکی (اسم)
goodness, wellness, benefaction, beneficence

انگلیسی به انگلیسی

• being in good condition; healthiness, strength

پیشنهاد کاربران

خوبی - سلامت
■●■
درباره بیمار و بیماری :
تندرستی - بهبود - درمان
رفاه هم یه جاهایی معنی میده
Wellness refers to a state of overall health and well - being, encompassing physical, mental, and emotional aspects. It signifies a balanced and healthy lifestyle that promotes vitality and quality of life. Wellness is often associated with practices that enhance one's health, such as proper nutrition, regular exercise, stress management, and emotional well - being
...
[مشاهده متن کامل]

تندرستی به حالتی از سلامت و رفاه کلی اشاره دارد که جنبه های فیزیکی، ذهنی و عاطفی را در بر می گیرد. این نشان دهنده یک سبک زندگی متعادل و سالم است که نشاط و کیفیت زندگی را ارتقا می دهد. تندرستی اغلب با اقداماتی مرتبط است که سلامت فرد را بهبود می بخشد، مانند تغذیه مناسب، ورزش منظم، مدیریت استرس و رفاه عاطفی.
The college has established a wellness program for its students.
In Denmark, regular health visiting promotes wellness by developing healthier children.
The institute trains people to manage wellness programs for industries, schools, communities, and hospitals.

wellness
منابع• https://sentencedict.com/wellness.html• https://wordsinasentence.com/wellness-in-a-sentence/
ولنس
بهداشت
wellness=فرزیستی
با توجه به این که ‏Wellness‏ واژۀ جدیدی است، و معادل مناسبی در ادبیات فارسی برای آن ‏وضع نشده من معادل فرزیستی را از ترکیب پیشوندِ "فَر" ( به معنای رفعت، تعالی ) و کلمۀ ‏‏"زیست" ساخته ام. هر چند فرزیستی با واژه های رفاه ( ‏welfare‏ ) ‏‎ ‎و به زیستی ( ‏well - being‏ ) ‏قرابت معنایی دارد، این واژه حامل مفهومی متفاوت است. فرزیستی پاسخ و راه حلی به بحران روحی انسان در یک نظام اجتماعی مدرن است: یک سبک ‏زندگی جدید و یا الگویی برای پر کردن خلأها و خستگی های انسان امروز با هدف تقویت بدن، ‏ذهن و روح؛ ‏کارل سِدِرستروم و آندره اسپایسر، نویسنده های کتابِ سندرم فرزیستی ( ‏Wellness ‎Syndrome‏ ) ، با نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه، "Wellness‏ " را فرایندی فعال از آگاهی یافتن ‏و تصمیم سازی در جهت یک زندگی سالم و شاد تعریف می کنند که بیش از آن که رهایی یافتن ‏از بیماری باشد، فرایندی پویا از تغییر و رشد است. ‏من در ترجمه کتاب مذکور این واژه را وضع کردم.
...
[مشاهده متن کامل]

سلامتی ، تندرستی
بهزیستی ، عافیت

بپرس