1. a well-timed attack
حمله ای که زمان آن خوب تنظیم شده است
2. My arrival wasn't very well timed.
3. Your remarks were certainly well timed.
[ترجمه گوگل]قطعاً اظهارات شما به موقع بود
[ترجمه ترگمان]حرف های شما به موقع مناسب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This campaign is well timed.
[ترجمه گوگل]این کمپین زمان بندی خوبی دارد
[ترجمه ترگمان]این برنامه به خوبی برنامه ریزی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Your contribution could be exceptionally well timed.
[ترجمه گوگل]مشارکت شما می تواند به طور استثنایی زمان بندی شده باشد
[ترجمه ترگمان]مشارکت شما می تواند خیلی خوب برنامه ریزی شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Breaststroke is a well timed synchronization of arm pulls and leg kicks.
[ترجمه گوگل]کرال سینه یک هماهنگی به موقع از کشیدن بازو و ضربه پا است
[ترجمه ترگمان]breaststroke یک همزمانی خوب برنامه ریزی شده بازو و ضربات پای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The book's publication was well timed.
[ترجمه گوگل]زمان انتشار کتاب به خوبی انجام شد
[ترجمه ترگمان]انتشار کتاب به موقع به پایان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Apple's Chinese push is well timed, with household incomes here increasing.
[ترجمه گوگل]فشار چینی اپل به خوبی زمان بندی شده است و درآمد خانوارها در اینجا افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]فشار چینی (اپل)به خوبی زمان بندی شده است، با درآمد خانوار در اینجا رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The remark was well timed.
10. The remark is well timed.
11. His remark was well timed.
12. For all its note of fantasy, however, the article was widely read and well timed.
[ترجمه گوگل]با وجود تمام نکات فانتزی آن، مقاله به طور گسترده خوانده شد و به موقع بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، برای تمام توجه خود به تخیلات، این مقاله به طور گسترده خوانده شد و به موقع اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Grunte's treat that evening at the Hospitality Inn was well timed.
[ترجمه گوگل]پذیرایی گرونته در آن شب در مهمانسرای هتل به موقع بود
[ترجمه ترگمان]آن شب در مهمان سرای مهمان نوازی به موقع خوش گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید