well proportioned

انگلیسی به انگلیسی

• symmetrical, in proper proportion

پیشنهاد کاربران

well - proportioned یعنی خوش تناسب، متعادل، هماهنگ از نظر اندازه و نسبت ها.
به چیزی می گن که قسمت های مختلفش از نظر اندازه، شکل یا فرم با هم هماهنگی زیبایی دارن.
- - -
### 🟨 ترجمه فارسی:
...
[مشاهده متن کامل]

- خوش تناسب
- دارای تناسب اندام
- متناسب ( در طراحی، بدن، ساختمان، صورت، لباس و. . . )
- دارای توازن و تعادل
- - -
### 🟦 کاربرد در جمله:
1. *She has a well - proportioned figure. *
او اندامی خوش تناسب دارد.
2. *The building is small, but well - proportioned. *
ساختمان کوچک است، اما تناسب خوبی دارد.
3. *His features are well - proportioned — especially his eyes and nose. *
اجزای صورتش خوش تناسب هستند — مخصوصاً چشم و بینی اش.
- - -
### 🟧 نکات:
- معمولاً برای ظاهر فیزیکی انسان ها ( مثل اندام یا صورت ) ، معماری، لباس ها یا حتی طراحی صنعتی استفاده می شه.
- "well - proportioned" همیشه بار مثبت داره و نشون دهنده ی زیبایی، نظم، و هماهنگیه.
### 🟩 تمرین جمله سازی با "well - proportioned":
1. *The sculpture was small but perfectly well - proportioned. *
مجسمه کوچک بود ولی کاملاً خوش تناسب.
2. *He has a well - proportioned body from years of swimming. *
او به خاطر سال ها شنا اندامی خوش تناسب دارد.
3. *This room is not very big, but it's well - proportioned and feels spacious. *
این اتاق خیلی بزرگ نیست، اما خوش تناسبه و حس دلبازی می ده.
4. *Her face is well - proportioned — especially her high cheekbones. *
صورتش خوش تناسبه، مخصوصاً استخوان گونه های برجسته اش.
- - -
### 🟦 مکالمه ساده:
A: What do you think of the new apartment?
B: I love it! It’s not huge, but it’s so well - proportioned.
A: Yeah, even the kitchen feels spacious, though it’s small.
B: Exactly. Good design makes a big difference.
ترجمه:
الف: نظرت درباره آپارتمان جدید چیه؟
ب: خیلی دوسش دارم! خیلی بزرگ نیست، ولی خیلی خوش تناسبه.
الف: آره، حتی آشپزخونه هم دلبازه، با اینکه کوچیکه.
ب: دقیقاً. طراحی خوب واقعاً فرق ایجاد می کنه.
- - -
### 🟨 پاراگراف نمونه:
The artist carefully studied the human body to create a well - proportioned statue. Every detail, from the length of the arms to the width of the shoulders, was based on natural balance and harmony. When people saw the statue, they were amazed by how realistic and elegant it looked.
ترجمه:
آن هنرمند بدن انسان را با دقت مطالعه کرد تا مجسمه ای خوش تناسب بسازد. هر جزئیاتی، از طول بازوها گرفته تا عرض شانه ها، بر اساس تعادل و هماهنگی طبیعی طراحی شده بود. وقتی مردم مجسمه را دیدند، از واقع گرایی و زیبایی آن شگفت زده شدند.
### 🌟 داستان کوتاه: The Wooden Statue
Amir was a young sculptor who lived in a small village. Every day, he worked in his quiet workshop, carving wood into beautiful shapes. One day, he decided to create a statue of a woman.
He wanted the figure to look graceful, realistic, and well - proportioned. He studied old books about human anatomy and practiced drawing faces and bodies. After weeks of hard work, the statue began to take form.
Her arms were long and elegant, her face was soft and symmetrical, and her body was perfectly balanced. People from the village came to see his work. They were amazed.
“This is not just a statue, ” one man said. “This is art. It’s so well - proportioned, it looks alive!”
Amir smiled. All his effort had been worth it.
- - -
### 📘 ترجمه داستان:
مجسمه چوبی
امیر یک مجسمه ساز جوان بود که در روستایی کوچک زندگی می کرد. هر روز در کارگاه ساکتش کار می کرد و چوب را به شکل های زیبا می تراشید. یک روز تصمیم گرفت مجسمه ای از یک زن بسازد.
او می خواست این پیکره، ظریف، واقع گرایانه و خوش تناسب باشد. کتاب های قدیمی درباره آناتومی انسان را مطالعه کرد و تمرین کشیدن چهره و بدن انجام داد. بعد از هفته ها تلاش، مجسمه کم کم شکل گرفت.
بازوهایش کشیده و زیبا بود، صورتش نرم و متقارن، و اندامش کاملاً متعادل. مردم روستا آمدند تا کار او را ببینند. آن ها شگفت زده شدند.
یکی گفت: �این فقط یک مجسمه نیست. این یک هنره. انقدر خوش تناسبه که زنده به نظر می رسه!�
امیر لبخند زد. تمام تلاشش ارزشش را داشت.
- - -
### 🟩 واژه های مهم در داستان:
- graceful = ظریف و زیبا
- realistic = واقع گرایانه
- well - proportioned = خوش تناسب
- symmetrical = متقارن
- balanced = متعادل
chatgpt

ظاهر ( لباسهای ) خوب ست شده

بپرس