1. well-nigh impossible
تقریبا غیر ممکن
2. The ability to express an idea is well nigh as important as the idea itself.
[ترجمه گوگل]توانایی بیان یک ایده تقریباً به اندازه خود ایده مهم است
[ترجمه ترگمان]توانایی بیان یک ایده به اندازه خود ایده مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It's well nigh impossible to convince him.
[ترجمه گوگل]متقاعد کردن او تقریباً غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]تقریبا غیرممکن است که او را متقاعد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. That has been my stated policy well nigh two thousand years.
[ترجمه گوگل]این سیاست اعلام شده من تقریباً دو هزار سال است
[ترجمه ترگمان]این سیاست اعلام شده من نزدیک به دو هزار سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Jonathan Balcombe: Pleasure is a private experience, well nigh impossible to prove, though of course scientists don't like the word "prove. "
[ترجمه گوگل]جاناتان بالکامب: لذت یک تجربه خصوصی است که اثبات آن تقریبا غیرممکن است، البته دانشمندان کلمه "اثبات" را دوست ندارند
[ترجمه ترگمان]جاناتان Balcombe: لذت یک تجربه شخصی است، البته تقریبا غیرممکن است که ثابت شود، اگرچه دانشمندان از این کلمه \"اثبات\" خوششان نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Almost and very well nigh saves many a lie.
[ترجمه گوگل]تقریباً و خیلی خوب، بسیاری از دروغ ها را نجات می دهد
[ترجمه ترگمان]تقریبا و بسیار نزدیک از آنکه دروغ بسیاری را نجات دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But knowing is not doing, and many people find it well nigh impossible to kick the habit.
[ترجمه گوگل]اما دانستن انجام ندادن است و بسیاری از مردم ترک این عادت را تقریبا غیرممکن می دانند
[ترجمه ترگمان]اما می دانم که این کار را انجام نمی دهد، و بسیاری از مردم آن را تقریبا غیر ممکن می دانند که عادت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But as for me, my feet were almost gone ; my steps had well nigh slipped.
[ترجمه گوگل]اما در مورد من، پاهایم تقریباً از بین رفته بود قدم هایم به خوبی لیز خورده بود
[ترجمه ترگمان]اما در مورد من، پاهای من تقریبا از بین رفته بود؛ قدم من نزدیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. There will be little left to rob, for the city has been well nigh stripped clean.
[ترجمه گوگل]چیز کمی برای دزدی باقی خواهد ماند، زیرا شهر تقریباً تمیز شده است
[ترجمه ترگمان]برای دزدی، شهر کوچکی وجود خواهد داشت، زیرا شهر تقریبا لخت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Dialect, oriental or occidental, as it came into being, was well nigh inseparable with sophistry.
[ترجمه گوگل]گویش، شرقی یا غربی، همانطور که به وجود آمد، تقریباً با سفسطه قابل تفکیک نبود
[ترجمه ترگمان]Dialect، شرقی یا occidental، مانند این که از این سفسطه باز هم جدا نشدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Right? But he says, "You know what? That is well nigh impossible.
[ترجمه گوگل]درست؟ اما او میگوید: «میدانی چیست؟ این تقریباً غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]درس ته؟ اما میگه \"میدونی چیه؟\" این تقریبا غیرممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Chilly gusts of wind with a taste of rain in them had well nigh dispeopled the streets.
[ترجمه گوگل]وزش بادهای سرد با طعمی از باران، خیابان ها را به خوبی فرو ریخته بود
[ترجمه ترگمان]باد سرد و باران با طعم باران در آن ها تقریبا در خیابان ها نفوذ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Edoras is only ever filmed during the day as it was well nigh impossible to transport all the necessary night-time lighting equipment up to the location.
[ترجمه گوگل]ادوراس فقط در طول روز فیلمبرداری می شود، زیرا حمل و نقل همه تجهیزات نورپردازی لازم شبانه به محل تقریباً غیرممکن بود
[ترجمه ترگمان]فقط در طول روز به ادوراس رسید، چون تقریبا نزدیک بود که تمام تجهیزات نورپردازی شبانه لازم را به محل منتقل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید