well grounded

/ˈwelˈɡraʊndəd//welˈɡraʊndɪd/

خبره، وارد، دارای تبحر، حاذق، دارای پایه محکم، بر پایه یااساس صحیح

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a sound basic knowledge of a subject.

- She is well-grounded in particle physics.
[ترجمه گوگل] او در فیزیک ذرات به خوبی پایه گذاری شده است
[ترجمه ترگمان] او در فیزیک ذرات به خوبی پایه ریزی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: based on valid reasons, as an argument.
متضاد: groundless
مشابه: valid

انگلیسی به انگلیسی

• based, founded; skilled, knowledgeable, experienced
well-grounded means the same as well-founded.

پیشنهاد کاربران

کاردان
متبحر
کاردرست
منطقی
موجه
مستدل
راسخ
استوار
محکم
a well - grounded belief
عقیده ی راسخ
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
مستدل
منطقی. معقول. مناسب. به جا.

بپرس