well grounded

/ˈwelˈɡraʊndəd//welˈɡraʊndɪd/

خبره، وارد، دارای تبحر، حاذق، دارای پایه محکم، بر پایه یااساس صحیح

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a sound basic knowledge of a subject.

- She is well-grounded in particle physics.
[ترجمه گوگل] او در فیزیک ذرات به خوبی پایه گذاری شده است
[ترجمه ترگمان] او در فیزیک ذرات به خوبی پایه ریزی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: based on valid reasons, as an argument.
متضاد: groundless
مشابه: valid

انگلیسی به انگلیسی

• based, founded; skilled, knowledgeable, experienced
well-grounded means the same as well-founded.

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
مستدل / ریشه دار / دارای پایه ی محکم / منطقی / اصولی
در زبان محاوره ای:
حساب شده، پایه دار، بی حرف و حدیث، از روی منطق، بی هوا نیست
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( فکری – تحلیلی ) :**
...
[مشاهده متن کامل]

بیان اینکه یک نظر، باور یا تصمیم بر پایه ی منطق، دانش یا تجربه ی معتبر بنا شده
مثال: Her argument is well - grounded in research.
استدلالش حساب شده و مبتنی بر تحقیقاته.
2. ** ( شخصیتی – رفتاری ) :**
توصیف فردی که متعادل، منطقی، و واقع گراست—نه سطحی یا هیجانی
مثال: He’s a well - grounded person who doesn’t jump to conclusions.
آدمی منطقی و متعادل که زود قضاوت نمی کنه.
3. ** ( حقوقی – رسمی ) :**
برای توصیف ادعا یا شکایتی که پایه ی قانونی یا منطقی داره
مثال: The claim was well - grounded and accepted by the court.
ادعا مستدل بود و دادگاه پذیرفتش.
- - -
🔸 مترادف ها:
rational – solid – sound – reasonable – balanced – rooted – justified

کاردان
متبحر
کاردرست
منطقی
موجه
مستدل
راسخ
استوار
محکم
a well - grounded belief
عقیده ی راسخ
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
مستدل
منطقی. معقول. مناسب. به جا.