welding


جوش گری

جمله های نمونه

1. All the welding had been done from inside the car.
[ترجمه گوگل]تمام جوش ها از داخل ماشین انجام شده بود
[ترجمه ترگمان]تمام جوشکاری از داخل ماشین انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The welding is so smooth that you can hardly see where the sections of pipe are joined together.
[ترجمه گوگل]جوشکاری آنقدر صاف است که به سختی می توانید محل اتصال بخش های لوله را مشاهده کنید
[ترجمه ترگمان]جوشکاری آنقدر صاف است که به سختی می توانید ببینید که بخش های لوله به هم متصل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In 19 it was rebuilt as a welding car to carry equipment for track welding at night.
[ترجمه گوگل]در سال 19 به عنوان ماشین جوشکاری برای حمل تجهیزات برای جوشکاری مسیر در شب بازسازی شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹ به عنوان یک خودروی جوشکاری به منظور حمل تجهیزات برای جوشکاری در شب بازسازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mill blaze: A welding torch yesterday started a fire at a North Yorkshire corn mill.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی آسیاب: مشعل جوشکاری دیروز باعث آتش سوزی در کارخانه ذرت یورکشایر شمالی شد
[ترجمه ترگمان]شعله میل: یک مشعل جوشکاری دیروز یک آتش سوزی را در کارخانه تولید کننده ذرت در شمال غربی آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The oil spread to the plaintiff's wharf where welding was taking place.
[ترجمه گوگل]نفت به اسکله شاکی که در آن جوشکاری انجام می شد پخش شد
[ترجمه ترگمان]نفت به اسکله شاکی که جوشکاری در آنجا صورت می گرفت پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Phase one is now complete with steel frame welding being carried out at the new site.
[ترجمه گوگل]فاز یک در حال حاضر با جوشکاری قاب فولادی در سایت جدید تکمیل شده است
[ترجمه ترگمان]فاز اول با جوشکاری قاب فولادی در محل جدید تکمیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Naturally, the tricky business of welding the Germanies together could still bring nasty surprises.
[ترجمه گوگل]به طور طبیعی، تجارت دشوار جوشکاری آلمان ها به هم می تواند شگفتی های بدی را به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]طبیعتا، کار سخت جوشکاری با هم می تواند باعث ایجاد شگفتی زننده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Typical end-uses include fire screens and welding blankets in potentially hazardous environments such as oil platforms, shipyards and the steel industry.
[ترجمه گوگل]مصارف نهایی معمولی شامل صفحه های آتش نشانی و پتوهای جوشکاری در محیط های بالقوه خطرناک مانند سکوهای نفتی، کارخانه های کشتی سازی و صنعت فولاد است
[ترجمه ترگمان]کاربردهای نهایی معمولا شامل صفحات آتش و پتوهای تخت در محیط های بالقوه خطرناک مانند سکوهای نفتی، کشتی سازی و صنایع فولاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Laps are thermally fused using specially developed welding machinery and all installations are carried out by trained technicians.
[ترجمه گوگل]لپ ها با استفاده از ماشین آلات جوشکاری توسعه یافته به صورت حرارتی ذوب می شوند و کلیه نصب ها توسط تکنسین های آموزش دیده انجام می شود
[ترجمه ترگمان]laps با استفاده از ماشین آلات جوشکاری توسعه یافته به طور حرارتی ترکیب می شوند و تمام تاسیسات توسط متخصصان آموزش دیده حمل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Continuous welding of marine - type aluminium alloy is faster and cheaper than riveting.
[ترجمه گوگل]جوشکاری پیوسته آلیاژ آلومینیوم نوع دریایی سریعتر و ارزانتر از پرچ است
[ترجمه ترگمان]جوشکاری پیوسته آلیاژ آلومینیوم نوع marine سریع تر و ارزان تر از آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A typical case was that of an arc welding operation.
[ترجمه گوگل]یک مورد معمولی، عملیات جوشکاری قوس الکتریکی بود
[ترجمه ترگمان]یک مورد معمولی مربوط به یک عملیات جوشکاری قوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr Chilchutt started by welding a different nose on to his Studebaker before squeezing a 400 horse-power Chevrolet V8 under the bonnet.
[ترجمه گوگل]آقای چیلچات قبل از فشار دادن یک شورلت V8 با قدرت 400 اسب بخار در زیر کاپوت، دماغه ای متفاوت را به Studebaker خود جوش داد
[ترجمه ترگمان]آقای Chilchutt با جوش دادن یک بینی مختلف به سمت Studebaker پیش از فشردن یک شورلت مدل ۴۰۰ برقی که زیر کلاه قرار داشت، شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He then carried it back to the welding shop toilet, where it would spend the night.
[ترجمه گوگل]سپس آن را به توالت مغازه جوشکاری برد تا شب را در آنجا بگذراند
[ترجمه ترگمان]سپس آن را به دستشویی فروشی برد، جایی که شب را در آنجا سپری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ways and methods of optimizing resistance spot welding parameters are given.
[ترجمه گوگل]راه ها و روش های بهینه سازی پارامترهای جوش نقطه ای مقاومتی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]روش های و روش های بهینه سازی پارامترهای جوشکاری نقطه ای مقاومتی ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] جوشکاری
[برق و الکترونیک] جوشکاری فرایند به هم متصل کردن دو فلز با اعمال حرارت ،فشار یا هر دو . - جوشکاری
[مهندسی گاز] جوشکاری
[صنعت] جوشکاری
[پلیمر] جوش دادن، جوشکاری

انگلیسی به انگلیسی

• something welded; act of uniting pieces of metal through heat

پیشنهاد کاربران

welding ( جوشکاری و آزمایش های غیرمخرب )
واژه مصوب: جوشکاری
تعریف: فرایند اتصال فلزات به یکدیگر ازطریق ذوب دو فلز و انجماد آنها با یا بدون کمک آلیاژ واسط یا پُرکُن
جوشکاری

بپرس