فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: welds, welding, welded
حالات: welds, welding, welded
• (1) تعریف: to fuse metal or plastic by the application of heat, followed either by pressure or by addition of a molten filler material.
- The only way you can fix this cracked pipe is to weld it back together.
[ترجمه گوگل] تنها راهی که می توانید این لوله ترک خورده را تعمیر کنید این است که آن را دوباره به هم جوش دهید
[ترجمه ترگمان] تنها راهی که می توانید این لوله ترک دار را تعمیر کنید این است که آن را به هم جوش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تنها راهی که می توانید این لوله ترک دار را تعمیر کنید این است که آن را به هم جوش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to bring two separate entities into complete union or harmony.
- He welded the two groups into one powerful organization.
[ترجمه سعید مهرآیین] او این دو گروه را با یک سازمان قدرتمند یکپارچه ساخت.|
[ترجمه گوگل] او این دو گروه را در یک سازمان قدرتمند جوش داد[ترجمه ترگمان] او این دو گروه را به یک سازمان قدرتمند جوش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to form or create by welding.
- He's welding a new sculpture.
[ترجمه گوگل] او در حال جوش دادن یک مجسمه جدید است
[ترجمه ترگمان] او در حال جوشکاری یک مجسمه جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در حال جوشکاری یک مجسمه جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: capable of being welded.
- This metal welds easily.
[ترجمه گوگل] این فلز به راحتی جوش می شود
[ترجمه ترگمان] این metal فلزی به راحتی سر می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این metal فلزی به راحتی سر می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a connection formed by welding.
- The problem was caused by a poor weld.
[ترجمه گوگل] مشکل ناشی از یک جوش ضعیف بود
[ترجمه ترگمان] این مشکل ناشی از یک جوش ضعیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این مشکل ناشی از یک جوش ضعیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید