حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to express warm or hospitable greetings to one recently arrived.
• مشابه: aloha, hail, hello, hi, howdy
• مشابه: aloha, hail, hello, hi, howdy
- Welcome! We're so glad you could come.
[ترجمه کیپ بوناویستا] خوش آمدید! خوشحالیم که توانستید بیایید.|
[ترجمه گوگل] خوش آمدی! خیلی خوشحالیم که تونستی بیای[ترجمه ترگمان] ! خوش آمدید خیلی خوشحالیم که تونستی بیای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a warm or hospitable greeting or reception.
• متضاد: spurn
• مشابه: aloha, embrace, glad hand, greeting, handshake, hospitality, reception, salutation, salute
• متضاد: spurn
• مشابه: aloha, embrace, glad hand, greeting, handshake, hospitality, reception, salutation, salute
- We gave her a warm welcome.
[ترجمه مهدی ز] ما به گرمی ازش استقبال کردیم|
[ترجمه Aliiiiiii8] ما بااو یه خوش امد گویی گرم کردیم|
[ترجمه ستایش] خوش آمدید|
[ترجمه مهدی] اسکل ترجمه صحیح 🤣|
[ترجمه دادستان] گوه به اضافه عن به اضافه چُس. . . . . . . . . . . . . من ششم هستم و میرینم تو هیکلتون|
[ترجمه غزاله] خوش امدگویی|
[ترجمه Kim hane] خوش اومدی!|
[ترجمه تو] خوش آمد گفتن|
[ترجمه گوگل] ما به گرمی از او استقبال کردیم[ترجمه ترگمان] گرمی گرمی به او دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: welcomes, welcoming, welcomed
حالات: welcomes, welcoming, welcomed
• (1) تعریف: to respond to the arrival of with pleasure and hospitality.
• مترادف: greet, receive
• مشابه: admit, entertain, hail, include, meet
• مترادف: greet, receive
• مشابه: admit, entertain, hail, include, meet
- We welcomed them into our home.
[ترجمه گوگل] ما آنها را به خانه خود پذیرفتیم
[ترجمه ترگمان] ما از آن ها در خانه خود استقبال کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما از آن ها در خانه خود استقبال کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be glad to receive or accept.
• مترادف: appreciate, embrace, invite
• متضاد: ostracize, shrink, spurn
• مشابه: accept, applaud, encourage, hail, receive, urge
• مترادف: appreciate, embrace, invite
• متضاد: ostracize, shrink, spurn
• مشابه: accept, applaud, encourage, hail, receive, urge
- Our organization welcomes donations.
[ترجمه گوگل] سازمان ما از کمک های مالی استقبال می کند
[ترجمه ترگمان] سازمان ما از کمک های مالی استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سازمان ما از کمک های مالی استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to meet or receive in a particular way.
• مترادف: greet, receive
• مشابه: hail, meet, salute
• مترادف: greet, receive
• مشابه: hail, meet, salute
- The demonstrators welcomed the ambassador with banners of protest.
[ترجمه گوگل] تظاهرکنندگان با بنرهای اعتراضی از سفیر استقبال کردند
[ترجمه ترگمان] تظاهرات کنندگان از سفیر با پرچم هایی از اعتراض استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تظاهرات کنندگان از سفیر با پرچم هایی از اعتراض استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: welcoming (adj.), welcomely (adv.), welcomeness (n.), welcomer (n.)
مشتقات: welcoming (adj.), welcomely (adv.), welcomeness (n.), welcomer (n.)
• (1) تعریف: warmly or hospitably received.
• متضاد: unwelcome
• مشابه: accepted, comfortable, wanted
• متضاد: unwelcome
• مشابه: accepted, comfortable, wanted
- Her brother and sister were always welcome visitors.
[ترجمه گوگل] برادر و خواهر او همیشه از بازدیدکنندگان استقبال می کردند
[ترجمه ترگمان] برادرش و خواهرش همیشه از مهمانان استقبال می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برادرش و خواهرش همیشه از مهمانان استقبال می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: appreciated; gratifying.
• مترادف: appreciated, gratifying
• متضاد: unwelcome
• مشابه: agreeable, delightful, grateful, needed, pleasing, refreshing, satisfying
• مترادف: appreciated, gratifying
• متضاد: unwelcome
• مشابه: agreeable, delightful, grateful, needed, pleasing, refreshing, satisfying
- The rains brought welcome relief from the drought.
[ترجمه گوگل] بارندگی ها باعث رهایی از خشکسالی شد
[ترجمه ترگمان] بارش باران باعث آسودگی خاطر از خشکسالی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بارش باران باعث آسودگی خاطر از خشکسالی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: invited; freely permitted.
• مترادف: invited, permitted
• مشابه: allowed, free
• مترادف: invited, permitted
• مشابه: allowed, free
- You are welcome to share this food.
[ترجمه گوگل] شما می توانید این غذا را به اشتراک بگذارید
[ترجمه ترگمان] شما از تقسیم کردن این غذا خوشحال هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شما از تقسیم کردن این غذا خوشحال هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: under no obligation for the favor or courtesy granted (used to acknowledge an expression of thanks).
- You're welcome. I'm glad I could help.
[ترجمه گوگل] خواهش میکنم خوشحالم که تونستم کمک کنم
[ترجمه ترگمان] خواهش می کنم خوشحالم که تونستم کمک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خواهش می کنم خوشحالم که تونستم کمک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید