welch

/ˈwelt͡ʃ//ˈwelt͡ʃ/

معنی: کلاه گذاشتن، زیر قول زدن، بتعهد خود عمل نکردن
معانی دیگر: (خودمانی) رجوع شود به: welsh، رجوع شود به: welsh، welsh والش، اهل استان ولزانگلستان، زبان ولز

بررسی کلمه

اسم و ( noun, adjective )
• : تعریف: variant of Welsh.

مترادف ها

کلاه گذاشتن (فعل)
welch, welsh

زیر قول زدن (فعل)
welch, welsh

بتعهد خود عمل نکردن (فعل)
welch, welsh

انگلیسی به انگلیسی

• resident of wales
of wales
(slang) avoid payment of gambling debts (sometimes offensive)

پیشنهاد کاربران

آدم حرامزاده ای که خودش را کمالزاده معرفی میکند. نامرد. کودن. ضد اخلاق. پست فطرت. بی خانواده کسی که خواهرش را مثل زنش بداند.
زیر قول زدن
به قول خود عمل نکردن

بپرس