welch

/ˈwelt͡ʃ//ˈwelt͡ʃ/

معنی: کلاه گذاشتن، زیر قول زدن، بتعهد خود عمل نکردن
معانی دیگر: (خودمانی) رجوع شود به: welsh، رجوع شود به: welsh، welsh والش، اهل استان ولزانگلستان، زبان ولز

بررسی کلمه

اسم و ( noun, adjective )
• : تعریف: variant of Welsh.

مترادف ها

کلاه گذاشتن (فعل)
welch, welsh

زیر قول زدن (فعل)
welch, welsh

بتعهد خود عمل نکردن (فعل)
welch, welsh

انگلیسی به انگلیسی

• resident of wales
of wales
(slang) avoid payment of gambling debts (sometimes offensive)

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
زیر قول زدن / بدقولی کردن / شانه خالی کردن از تعهد
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( مالی – شرط بندی/بدهی ) :**
وقتی کسی بدهی یا شرط بندی رو پرداخت نمی کنه.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: He welched on the bet.
زیر شرط بندی زد و پول رو نداد.
2. ** ( اجتماعی – تعهد ) :**
وقتی کسی از مسئولیت یا قولی که داده عقب می کشه.
مثال: She welched on her promise to help.
زیر قولش زد که کمک کنه.
3. ** ( انتقادی – بار منفی ) :**
بیانگر بی اعتمادی یا بی صداقتی، همیشه بار منفی دارد.
مثال: They accused him of welching on the deal.
بهش اتهام زدن که زیر معامله زده.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
renege – default – back out – break a promise – fail to pay

آدم حرامزاده ای که خودش را کمالزاده معرفی میکند. نامرد. کودن. ضد اخلاق. پست فطرت. بی خانواده کسی که خواهرش را مثل زنش بداند.
زیر قول زدن
به قول خود عمل نکردن