weightlessness

جمله های نمونه

1. Although we could see it, an odd weightlessness rising from the fog, we could not pinpoint its location.
[ترجمه گوگل]اگرچه می‌توانستیم آن را ببینیم، بی‌وزنی عجیبی که از مه برمی‌خیزد، اما نتوانستیم مکان آن را مشخص کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر چه ما می توانستیم آن را ببینیم، یک weightlessness عجیب که از مه بیرون می امد، ما نمی توانستیم محل آن را مشخص کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The whole interior gives a feeling of weightlessness and harmony.
[ترجمه گوگل]کل فضای داخلی احساس بی وزنی و هماهنگی را به شما می دهد
[ترجمه ترگمان]کل فضای داخلی احساس بی وزنی و هماهنگی می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many astronauts have testified to the exhilaration of weightlessness.
[ترجمه گوگل]بسیاری از فضانوردان به هیجان بی وزنی شهادت داده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از فضانوردان در حضور نشاط بی وزنی، شهادت داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Weightlessness, stress and ionic radiation on space flight can induce metabolic and endocrinal disturbance of human body, and thus influence the health of astronauts.
[ترجمه گوگل]بی وزنی، استرس و تشعشعات یونی در پرواز فضایی می تواند باعث اختلال متابولیک و غدد درون ریز بدن انسان شود و در نتیجه بر سلامت فضانوردان تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]تشعشع، استرس و تشعشع یونی در پرواز فضایی می تواند اختلال متابولیک و endocrinal بدن انسان را تحریک کند و در نتیجه بر سلامت فضا نوردان تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To investigate the effects of simulated weightlessness and mechanical loading on bone interstitial fluid flow.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی اثرات بی وزنی شبیه سازی شده و بارگذاری مکانیکی بر جریان مایع بینابینی استخوانی
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد اثرات بی وزنی شبیه سازی شده و بارگیری مکانیکی بر روی جریان سیال interstitial interstitial
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are in a condition of weightlessness. And this is why, in rockets and space capsules, weightless astronauts and objects float about in the air.
[ترجمه گوگل]آنها در وضعیت بی وزنی قرار دارند و به همین دلیل است که در موشک ها و کپسول های فضایی، فضانوردان و اشیاء بی وزن در هوا شناور می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها در شرایط بی وزنی هستند و به همین دلیل است که در موشک ها و کپسول های فضا، فضانوردان وزنی و اشیا شناور در هوا شناور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ojective To study the endothelial mechanism of simulated weightlessness on the reactivity of pulmonary artery.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه مکانیسم اندوتلیال بی وزنی شبیه سازی شده بر واکنش پذیری شریان ریوی
[ترجمه ترگمان]Ojective برای مطالعه مکانیزم اندوتلیال بی وزنی، با واکنش پذیری سرخرگ ریوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The excreta not because of weightlessness, but will scatter to the installment outside.
[ترجمه گوگل]مدفوع نه به دلیل بی وزنی، بلکه به قسط بیرون پراکنده می شود
[ترجمه ترگمان]The نه به خاطر بی وزنی، بلکه به قسط بیرون پراکنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The simulated weightlessness not only results in changes in expression of MHC in extrafusal fibers and transformation of myofiber type, but also changes in expression of MHC in intrafusal fibers.
[ترجمه گوگل]بی وزنی شبیه سازی شده نه تنها منجر به تغییر در بیان MHC در الیاف خارج رحمی و تبدیل نوع میوفیبر می شود، بلکه باعث تغییر در بیان MHC در فیبرهای داخل رحمی نیز می شود
[ترجمه ترگمان]بی وزنی شبیه سازی شده نه تنها منجر به تغییر حالت of در الیاف extrafusal و تغییر نوع myofiber می شود، بلکه در بیان of در الیاف intrafusal نیز تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To provide theoretical support for weightlessness experiment simulated by neutral buoyancy.
[ترجمه گوگل]هدف ارائه پشتیبانی نظری برای آزمایش بی وزنی شبیه سازی شده توسط شناوری خنثی
[ترجمه ترگمان]هدف ارایه پشتیبانی نظری از بی وزنی، شبیه سازی شده توسط نیروی شناوری خنثی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The astronauts are conducting a series of experiments to learn more about how the body adapts to weightlessness.
[ترجمه گوگل]فضانوردان در حال انجام یک سری آزمایش هستند تا بیشتر در مورد چگونگی سازگاری بدن با بی وزنی بیاموزند
[ترجمه ترگمان]فضانوردان یک سری آزمایش ها را انجام می دهند تا بیشتر در مورد نحوه تطبیق بدن با بی وزنی، بیشتر یاد بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The astronauts soon got used to the condition of weightlessness.
[ترجمه گوگل]فضانوردان خیلی زود به وضعیت بی وزنی عادت کردند
[ترجمه ترگمان]فضانوردان به زودی به شرایط بی وزنی عادت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For a further discussion of what is meant by weightlessness in orbit, see chapter
[ترجمه گوگل]برای بحث بیشتر در مورد اینکه منظور از بی وزنی در مدار چیست، به فصل مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]برای یک بحث بیشتر در مورد آنچه که توسط بی وزنی در مدار قرار می گیرد، این بخش را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Connelly flexed his fingers and toes and felt renewed pain, a feeling of weightlessness.
[ترجمه گوگل]کانلی انگشتان دست و پاهایش را خم کرد و درد دوباره احساس کرد، احساس بی وزنی
[ترجمه ترگمان]کانلی انگشت هایش و انگشت های پایش را خم کرد و احساس کرد که دوباره احساس درد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There are sailors sleeping next to the engine room of ships and astronauts sleeping in weightlessness.
[ترجمه گوگل]ملوانانی در کنار موتورخانه کشتی ها می خوابند و فضانوردانی که در بی وزنی می خوابند
[ترجمه ترگمان]sailors در کنار اتاق موتور کشتی ها و فضانوردان خوابیده است که در بی وزنی می خوابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] بی وزنی شرایطی که در آن هیچ شتابی ،ناشی از جاذبه یا نیرویی دیگر، از دید ناظر داخل سیستم احساس نمی شود . ماهواره ی شتاب داده نشده ای که به دور زمین می گردد، با وجود آنکه جاذبه بر گردش آن اثر می گذارد، در حالت بی وزنی است . بی وزنی را می تواند در داخل فضای هواپیمایی که در مسیر پرواز سهموی پرواز می کند، ایجاد کرد .
[ریاضیات] بی وزنی

انگلیسی به انگلیسی

• lack of weight, lack of gravity

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : weigh / weight
✅️ اسم ( noun ) : weight / weighting / weightiness / weightlessness
✅️ صفت ( adjective ) : weighted / weighty / weightless
✅️ قید ( adverb ) : weightily
یعنی جایی که هیچ نیروی جاذبه ای ندارد و اجسام آزادانه در اطراف حرکت می کنند.
مثل: فضا
weightlessness ( فیزیک )
واژه مصوب: بی‏وزنی
تعریف: حالتی که در آن جسم در چارچوب مرجع خود، براثر گرانی یا نیروهای دیگر، هیچ‏گونه شتاب قابل اندازه‏گیری نداشته باشد
بی وزنی

بپرس