weigh in

/ˈweɪɪn//weɪɪn/

معنی: وزن کردن
معانی دیگر: 1- وزن کردن 2- وزن شدن (به ویژه برای شرکت در مسابقه بوکس یا کشتی و غیره) 3- (باهایفن) عمل وزن کردن، توزین

جمله های نمونه

1. Please weigh in all the suitcases.
[ترجمه ایوب یاوری] لطفا تمام چمدان ها را وزن کنید
|
[ترجمه گوگل]لطفا تمام چمدان ها را وزن کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا توی همه چمدون باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These facts will weigh in your favour.
[ترجمه گوگل]این حقایق به نفع شما خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این واقعیت ها به نفع شما خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A huge commercial Ecosphere can weigh in at 200 liters.
[ترجمه گوگل]یک Ecosphere تجاری عظیم می تواند 200 لیتر وزن داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک Ecosphere تجاری بزرگ می تواند در حدود ۲۰۰ لیتر وزن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nevertheless, a quiet build-up to Thursday would weigh in his favour.
[ترجمه گوگل]با این وجود، ساخت آرام تا پنجشنبه به نفع او خواهد بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک ساختمان آرام تا پنج شنبه به نفع او خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The political factor has to weigh in.
[ترجمه گوگل]عامل سیاسی باید مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]عامل سیاسی باید وزن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Police Officers Association will weigh in heavily on behalf of the rights of its members.
[ترجمه گوگل]انجمن افسران پلیس به نفع حقوق اعضای خود وزن سنگینی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]انجمن افسران پلیس به شدت به نمایندگی از حقوق اعضای آن خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One other piece of evidence seems to weigh in the balance on the side of Fisher-the phenomenon of copying.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از شواهد به نظر می رسد که در طرف فیشر سنگینی می کند - پدیده کپی کردن
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک قطعه دیگر از شواهد در تعادل در کنار فیشر - پدیده کپی کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All of us will weigh in one hundred percent to do what you want.
[ترجمه گوگل]همه ما صد در صد وزن می کنیم تا آنچه را که می خواهید انجام دهید
[ترجمه ترگمان]همه ما به یک صد درصد وزن خواهیم داد تا آنچه را که می خواهید انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If you've experienced a similar professional crisis(Sentence dictionary), please weigh in with your suggestions for dealing with these thorny issues.
[ترجمه گوگل]اگر بحران حرفه ای مشابهی را تجربه کرده اید (فرهنگ لغت جملات)، لطفاً پیشنهادات خود را برای مقابله با این مسائل خاردار بررسی کنید
[ترجمه ترگمان]اگر یک بحران حرفه ای مشابه (فرهنگ لغت جملات)را تجربه کرده اید، لطفا در مورد پیشنهادها خود برای رسیدگی به این مسائل ناراحت کننده، وزن داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such recommendations will weigh in his favour.
[ترجمه گوگل]چنین توصیه هایی به نفع او خواهد بود
[ترجمه ترگمان]چنین توصیه هایی به نفع او خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cranston and others were improperly trying to weigh in on the decision.
[ترجمه گوگل]کرانستون و دیگران به‌طور نادرستی سعی می‌کردند روی این تصمیم تاثیر بگذارند
[ترجمه ترگمان]کرنستن و دیگران غلط از نظر تصمیم گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At that point, the chairman weigh in with a strong defence of company policy.
[ترجمه گوگل]در آن مرحله، رئیس با دفاعی قوی از سیاست های شرکت، وزنه می زند
[ترجمه ترگمان]در این نقطه، رئیس با یک دفاع قوی از سیاست شرکت درگیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We asked our Experts to weigh in with simple yet effective ways readers can feel sexier right now.
[ترجمه گوگل]ما از کارشناسان خود خواستیم تا با روش‌های ساده و در عین حال مؤثری که خوانندگان می‌توانند در حال حاضر احساس جذاب‌تر کنند، بررسی کنند
[ترجمه ترگمان]ما از کارشناسان خود خواستیم تا با روش های ساده و در عین حال موثر که خوانندگان می توانند در حال حاضر احساس راحتی کنند، رفتار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If we want you to weigh in with you opinion, we will ask you.
[ترجمه گوگل]اگر بخواهیم نظر خود را بسنجیم، از شما می خواهیم
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهیم شما نظر خودتان را نشان دهید، از شما می پرسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. No doubt others can weigh in and improve this with their comments and ideas.
[ترجمه گوگل]بدون شک دیگران می توانند با نظرات و ایده های خود این موضوع را ارزیابی کنند و بهبود بخشند
[ترجمه ترگمان]بدون شک دیگران می توانند این کار را با نظرات و نظرات خود انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وزن کردن (فعل)
weigh, counterpoise, weigh in

انگلیسی به انگلیسی

• have a passenger's luggage weighed (at an airport for example); make a strong powerful statement in a discussion (slang)
a weigh-in at a boxing match or a horse race is the occasion shortly before the event begins when each competitor is weighed.

پیشنهاد کاربران

عبارت weigh in your favor به معنای به نفعت هستش. چند مثال:
The witness s testimony will weigh in your favor during the trial
شهادت شاهد در دادگاه به نفع تو خواهد بود.
If you show your previous achievements, they might weigh in your favor when applying for the job
...
[مشاهده متن کامل]

اگر دستاوردهای قبلیت رو نشون بدی، ممکنه موقع درخواست شغل به نفعت عمل کنن.
The weather conditions weighed in our favor, so we won the sailing race
شرلیط اب و هوا به نفع ما بود، بنابراین مسابقه قایقرانی را بردیم.
عبارات زیر مترادف با همین عبارتند.
Work to your advantage= tip the scales in your favor=play in your favor= weigh in your favor

عبارت **"weigh in"** به معنی **نظر دادن** یا **ورود به یک بحث یا گفتگو** از لحاظ ریشه شناسی به **وزن کشی در مسابقات ورزشی** برمی گردد. برای درک بهتر این معنی، بیایید به منشأ این اصطلاح نگاه کنیم.

...
[مشاهده متن کامل]

- - -
### **ریشه و دلیل معنای "Weigh in" به عنوان "نظر دادن"**
1. **معنای اصلی ( وزن کشی در مسابقات ورزشی ) **
در مسابقاتی مانند بوکس، کشتی و اسب دوانی، ورزشکاران یا حیوانات **قبل از رقابت باید وزن شان مشخص شود**. این فرآیند **"weigh in"** نام دارد و به معنی "وزن کشی" است.
🔹 **مثال:**
*The boxers had to weigh in before the fight. *
**بوکسورها باید قبل از مبارزه وزن کشی می کردند. **
2. **گسترش معنایی به "ورود به بحث" یا "نظر دادن"**
از آنجا که در ورزش ها، وقتی کسی **وارد مرحله وزن کشی می شود، یعنی در رقابت مشارکت می کند**، به تدریج در زبان انگلیسی این اصطلاح به معنی **"وارد شدن به یک بحث یا نظر دادن در یک موضوع مهم"** هم به کار رفت.
یعنی اگر کسی در یک بحث **"weigh in"** کند، یعنی **او هم نظرش را می گوید و در تصمیم گیری یا گفتگو مشارکت می کند**.
🔹 **مثال:**
*Several experts weighed in on the new law proposal. *
**چندین کارشناس در مورد پیشنهاد قانون جدید نظر دادند. **
- - -
### **چرا "weigh in" به جای "give an opinion" استفاده می شود؟**
🔸 **"Weigh in" حس رسمی تر و مشارکتی دارد. ** معمولاً در موضوعات مهم و بحث های تخصصی از آن استفاده می شود.
🔸 این اصطلاح اشاره به **افزودن وزن ( ارزش ) به یک بحث** دارد، یعنی وقتی کسی نظر می دهد، در واقع دارد بحث را سنگین تر و کامل تر می کند.
🔸 تفاوتش با **"give an opinion"** این است که "weigh in" معمولاً در **بحث های گروهی، مناظره ها یا تصمیم گیری های مهم** استفاده می شود.
- - -
### **مثال های دیگر برای "Weigh in" به معنی نظر دادن**
✅ **Can you weigh in on this topic?**
**می توانی در مورد این موضوع نظر بدهی؟**
✅ **Before making a final decision, let's have the team weigh in. **
**قبل از گرفتن تصمیم نهایی، بگذارید تیم نظر بدهد. **
✅ **She waited until the end of the debate to weigh in. **
**او تا پایان مناظره صبر کرد تا نظر بدهد. **
- - -
### **خلاصه:**
عبارت **"weigh in"** ابتدا از وزن کشی در مسابقات ورزشی گرفته شده، اما به مرور زمان معنای **ورود به بحث و نظر دادن** پیدا کرده است، چون در زبان استعاری **نظر دادن یعنی "افزودن وزن به بحث"** و تأثیر گذاشتن روی موضوع.
chatgpt

This phrase is often used to invite someone to share their thoughts or perspective on a particular topic or issue.
دعوت کردن از شخصی برای به اشتراک گذاشتن افکار یا دیدگاه خود در مورد یک موضوع یا موضوع خاص.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
For example, during a debate, a moderator might say, “Now let’s hear from our panelists. Please weigh in on this question. ”
In a sports commentary, the commentator might say, “Let’s see what the experts have to weigh in on this controversial call. ”
During a team meeting, a manager might ask, “Does anyone else want to weigh in before we make a decision?”

وارد بحث و نزاع شدن
✔️ نظر دادن - اظهار نظر کردن - گفتن
SYN: say - comment
e. g.
RBC's Helima Craft weighs in on Iran's role in the oil market
CNBC. com@
نظر دادن
Propose
برسی وزن چمدان و تحویل آن در فرودگاه
۱ - اظهار نظر کردن، وارد بحث شدن
Give/add opinion
To join a discussion/plan
۲ - وزن کشی کردن در مسابقاتی مانند کشتی، بوکس. .
وزن کشی
مداخله کردن، دلیل آوردن، استدلال کردن، در بحث شرکت کردن
give an opinion about something
بیان نظر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)