weigh down

/ˈweɪˈdaʊn//weɪdaʊn/

1- سنگینی کردن 2- تحت تاثیر ناخوشایند قرار دادن، وبال بودن، زیر بار خم شدن یا کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to make heavier.
مترادف: cumber, encumber
مشابه: overload, overweight, tax, weight

- This big bag weighs me down.
[ترجمه گوگل] این کیف بزرگ من را سنگین می کند
[ترجمه ترگمان] این کیسه بزرگ من رو سنگینی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to lower, bend, or stay down by adding weight.
مشابه: burden

- She weighed down the balloon with a stone.
[ترجمه سوزان] او بالن را با سنگ سنگین کرد
|
[ترجمه گوگل] او بادکنک را با یک سنگ وزن کرد
[ترجمه ترگمان] او بالون را با سنگ سنجید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to make serious, troubled, or depressed.
مترادف: oppress, weight
متضاد: lighten
مشابه: burden, depress, distress, overwhelm, trouble

- Her studies weigh her down.
[ترجمه گوگل] مطالعاتش او را سنگین می کند
[ترجمه ترگمان] مطالعات او او را در نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Too much responsibility when too young can weigh down on a child.
[ترجمه گوگل]مسئولیت بیش از حد در زمانی که خیلی کوچک است می تواند بر دوش کودک سنگینی کند
[ترجمه ترگمان]مسئولیت بسیار زیادی در زمانی است که خیلی جوان می تواند بر روی یک کودک تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She collects stones to weigh down her basket, but as there is no hurry she falls asleep on the bank.
[ترجمه گوگل]او سنگ جمع می کند تا سبدش را سنگین کند، اما چون عجله ای ندارد روی کرانه به خواب می رود
[ترجمه ترگمان]او سنگ ها را جمع می کند تا سبد او را وزن کند، اما چون عجله ای نیست، او در ساحل بخواب می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A ball of lead will weigh down an equal bulk of feathers.
[ترجمه گوگل]یک گلوله سرب حجم برابری از پرها را سنگین می کند
[ترجمه ترگمان]یک توپ سربی به وزن مساوی پرها خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The presents weigh down the branches of the Christmas tree.
[ترجمه گوگل]هدایا شاخه های درخت کریسمس را سنگین می کند
[ترجمه ترگمان]هدیه ها شاخه های درخت کریسمس را وزن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Any cut that's designed to weigh down hair so it's flat like a one - length bob.
[ترجمه گوگل]هر برشی که به گونه ای طراحی شده باشد که موها را سنگین کند تا مانند یک باب یک قد صاف باشد
[ترجمه ترگمان]هر زخمی که برای وزن کردن مو انجام می شود، مثل یک قد کوتاه صاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. While being too fact-heavy can weigh down the storytelling, I try to carefully weave information into my voice-over. It's a stylistic choice.
[ترجمه گوگل]در حالی که سنگین بودن بیش از حد واقعیات می تواند داستان سرایی را کاهش دهد، سعی می کنم با دقت اطلاعات را در صدایم ببافم این یک انتخاب سبک است
[ترجمه ترگمان]در حالی که بیش از حد در حقیقت سنگین بودن می تواند داستان داستان سرایی را کاهش دهد، من سعی می کنم که به دقت اطلاعات را به صدا در بیاورم - بیش از حد این یک انتخاب سبکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do you know if a piece of lead will weigh down an equal bulk of iron?
[ترجمه گوگل]آیا می دانید که آیا یک تکه سرب مقدار مساوی آهن را سنگین می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا می دانید که قطعه ای سرب سنگین از آهن است یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now, the bad news: her message harbored enough pronouns to weigh down a computer screen.
[ترجمه گوگل]اکنون، خبر بد: پیام او به اندازه کافی ضمایر داشت که صفحه کامپیوتر را سنگین می کرد
[ترجمه ترگمان]حالا خبر بد: پیام او به قدر کافی قابل pronouns بود که صفحه کامپیوتر را وزن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sediments washed into the basin from both the fore-arc ridge and island arc weigh down the crust in this area, creating the depression.
[ترجمه گوگل]رسوبات شسته شده به حوضه از هر دو برآمدگی قوس جلویی و قوس جزیره، پوسته را در این ناحیه سنگین کرده و فرورفتگی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]در این منطقه Sediments از دو صخره پیش از قوسی به درون لگن فرو رفت و کمان جزیره را در این منطقه کاهش داد و باعث ایجاد افسردگی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any buildup in bad loans and dud projects could weigh down growth and public finances.
[ترجمه گوگل]هر گونه افزایش وام‌های بد و پروژه‌های بی‌ثمر می‌تواند رشد و بودجه عمومی را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]هر گونه تجمع در وام های بد و پروژه های dud می تواند رشد اقتصادی و عمومی را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• burden; oppress a person; exert force with heavy weight, press down

پیشنهاد کاربران

زمین زدن ( معمولاً توسط مشکلات و فشارها )
1. نگران و ناراحت کردن
2. باعث دشواری در حرکت کردن ( توسط بار سنگین )
احساس سنگینی و خستگی کردن ( این سنگینی میتونه برای خوردن زیاد غذا باشه )
روی دوش کسی سنگینی کردن ( از قبیل خشم، اوقات تلخی، نفرت، احساسات بد، گناه )
زیر فشار مشکلات، خم شدن
زیر بار سنگین، خم شدن
مغلوب کردن، خم کردن، تسلیم کردن
وزن اضافه کردن

بپرس