weft

/weft//weft/

معنی: پود، چیز بافته، نمد بافته
معانی دیگر: (بافندگی) پود (در برابر: تار warp - بیشتر woof می گویند)، تار عنکوبت، تنیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the thread or yarn that alternately crosses over and under the warp in a woven material; woof.

(2) تعریف: woven material.

جمله های نمونه

1. As they use much thinner weft than warp strands, more knots are tied on the vertical than the horizontal axis.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که از پود بسیار نازک تری نسبت به رشته های تار استفاده می کنند، گره های بیشتری در محور عمودی نسبت به محور افقی گره می خورند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که آن ها نسبت به رشته های باریک بسیار نازک تر استفاده می کنند، گره های بیشتر به عمودی نسبت به محور افقی گره خورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The term weft is taken from weaving terminology.
[ترجمه گوگل]اصطلاح پود از اصطلاحات بافندگی گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]واژه weft از اصطلاحات بافندگی گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With the decrease in weft diameter, the insertion force also decreases.
[ترجمه گوگل]با کاهش قطر پود، نیروی وارد کردن نیز کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]با کاهش قطر weft، فشار وارد شونده نیز کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In 1998 - 99 weft stretch cords and flats take off.
[ترجمه گوگل]در سال 1998 - 99 تارهای کششی پود و تخت بلند شدند
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۹۸ - ۹۹ weft stretch و آپارتمان ها دست به فرار زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The skewness or bending of Weft yarn is unavoidable in finishing process of printing and dyeing.
[ترجمه گوگل]کجی یا خم شدن نخ پود در فرآیند تکمیل چاپ و رنگرزی اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]چولگی یا خم شدن نخ weft در پایان فرآیند چاپ و رنگرزی غیرقابل اجتناب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Inter woven from asbestos dust free warp and weft yarns.
[ترجمه گوگل]اینتر از نخ های تار و پود بدون گرد و غبار آزبست بافته شده است
[ترجمه ترگمان]Inter از گرد و غبار پنبه نسوز و نخ ابریشم بافته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. During double weft weaving of GAMMA rapier loom, the mechanism has its speciality.
[ترجمه گوگل]در حین بافت دوتایی بافندگی راپیری گاما، مکانیزم تخصص خود را دارد
[ترجمه ترگمان]در طول بافندگی دو ظرفیتی of، مکانیزم خود را به دست می آورد، مکانیزم تخصص آن را داراست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Used for determine the and weft count of all types of fabrics.
[ترجمه گوگل]برای تعیین تعداد و تعداد پود انواع پارچه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برای مشخص کردن تعداد کل انواع پارچه های مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Early opening and later weft insertion were adopted in weaving, adjusting of leno selvage and waste selvage yarn can reduce weaving defects and make weaving efficiency reach above 82%.
[ترجمه گوگل]باز کردن اولیه و درج پود بعدی در بافندگی به کار گرفته شد، تنظیم لنو سلواژ و نخ سلواژ ضایعات می تواند عیوب بافت را کاهش دهد و راندمان بافت را به بالای 82 درصد برساند
[ترجمه ترگمان]باز کردن اولیه و بعد فرو بردن weft در weaving، تنظیم of selvage و ضایعات selvage yarn می تواند نقص های بافندگی را کاهش دهد و کارایی بافت را بالاتر از ۸۲ درصد برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Through these measures, loose selvage was resolved, weft stoppage is reduced, and loom efficiency and first grade percentage put in storage are enhanced.
[ترجمه گوگل]از طریق این اقدامات، سست سلواژ حل شد، توقف پود کاهش می‌یابد و راندمان بافندگی و درصد درجه یک در انبار افزایش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]از طریق این اقدامات، selvage شل تصمیم گرفته شد، توقف weft کاهش می یابد، و بازده متوسط و درصد درجه اول در ذخیره سازی افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At either side the weft threads form a finished edge, which is called the selvage edge.
[ترجمه گوگل]در دو طرف نخ های پود یک لبه تمام شده را تشکیل می دهند که به آن لبه سلواژ می گویند
[ترجمه ترگمان]در هر دو طرف نخ ها یال تمام شده را تشکیل می دهند، که لبه selvage نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Oblique weft fabric is mainly used as fasciated cloth of tapered bodies for rocket head and missile head in aeronautic and national defence industries.
[ترجمه گوگل]پارچه پود اریب عمدتاً به عنوان پارچه‌ای از بدنه‌های مخروطی برای سر موشک و سر موشک در صنایع هوانوردی و دفاع ملی استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]پارچه Oblique به طور عمده به عنوان پارچه fasciated بدن برای سر راکت و سر موشکی در صنایع دفاعی aeronautic و دفاع ملی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. D'ye see, little hands have to struggle to free the trapped weft before the frame drops?
[ترجمه گوگل]آیا می بینید، دست های کوچک باید برای آزاد کردن پود به دام افتاده قبل از افتادن قاب تلاش کنند؟
[ترجمه ترگمان]می دانید، دستان کوچک باید تقلا کنند تا قبل از افت کادر، تله گیر به دام افتاده را رها کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. On some fabrics it may be possible to pull a weft thread from the fabric leaving a guideline along which to cut.
[ترجمه گوگل]در برخی از پارچه ها ممکن است بتوان یک نخ پود را از پارچه بیرون کشید و یک راهنما برای برش گذاشت
[ترجمه ترگمان]در برخی از پارچه های، ممکن است برای کشیدن نخ weft از پارچه ممکن باشد که دستورالعملی را به همراه داشته باشد که باید آن را قطع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She only knew one of these girls, who operated a weft loom she serviced.
[ترجمه گوگل]او فقط یکی از این دختران را می‌شناخت که بافندگی بافندگی او را کار می‌کرد
[ترجمه ترگمان]او فقط یکی از این دخترها را می شناخت که یک کارگاه بافندگی بافته را اداره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پود (اسم)
stamen, woof, weft

چیز بافته (اسم)
weft

نمد بافته (اسم)
weft

تخصصی

[پلیمر] پود

انگلیسی به انگلیسی

• crosswise weave in cloth (as opposed to woof); piece of cloth
the weft of a piece of woven material is the threads which are passed sideways in and out of the threads held in the loom; a technical term.

پیشنهاد کاربران

weft: پود
weft ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: پود
تعریف: نخی کـه درجهت عـرض پارچه های تاری ـ پودی قرار می گیرد

بپرس